تاریخ انتشار:1396/05/03 - 10:42 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 61346

امیر پوریاامیر پوریا در صفحه آخر اعتماد نوشت:

در روزهای میانی اردیبهشت ماه که همچون بسیاری از اهالی فرهنگ و هنر، اهمیت اعتماد دوباره به دولت حسن روحانی را به یاد دوستان و – تا جایی که می‌شد- مردم می‌آوردیم، بر یک نکته با اعتقاد کامل تاکید می‌شد: اینکه تداوم و تثبیت دولت یازدهم در دوره بعدی، می‌تواند شرایط مطالبه خواسته‌های معقول و طبیعی اهل فرهنگ را فراهم‌تر کند. ما اعتماد کردیم تا بتوانیم بعدتر اعتراض کنیم و حتی طلبکار باشیم. به‌طور مشخص در حوزه سینما، زدودن لکه ناخوش توقیف از دامان عملکرد دولت اول روحانی، می‌تواند مطالبه‌ای اولیه و ضروری باشد. جرگه‌های گوناگون سینمایی هر یک به شیوه خود، پیگیر این ماجرا شده‌اند. اما در محیط مجازی و فضای رسانه‌ای، برخی از این پیگیری‌ها با نادقیقی همراه بوده است و نیاز به تذکر و تصحیح دارد.

در یکی دو صفحه پربازدید، دوستان ما اقدام به نظرسنجی از کاربران عضو کردند تا بدانند کدام فیلم‌های توقیفی، میزان کنجکاوی بیشتری نزد مخاطبان بالقوه خود پدید آورده‌اند. بدیهی است اغلب شرکت‌کنندگان این‌گونه رای‌گیری‌ها افرادی‌اند که جز به واسطه همین شبکه‌های مجازی، اخبار دیگری از اوضاع جاری سینما به دست نمی‌آورند و احیانا از طریق مجلات سینمایی ارایه‌دهنده تحلیل، به «شناخت» کامل‌تری از اهمیت این فیلم و آن محصول یا نگرش و تفکر و جذابیت و بداعت کار هر کارگردان، دست نمی‌یابند. در نتیجه، تنها همان فیلم‌هایی که «سر و صدا»ی بیشتری حول و حوش‌شان شکل گرفته، به چشم و در آرای آنها می‌آید. البته که میان همان‌ها هم فیلم‌های مهم و بس مهمی داریم. ولی وقتی در نظرسنجی‌های اینچنینی، فیلم متعالی «کاناپه» کیانوش عیاری درصدی یک رقمی از میزان اشتیاق مخاطبان را به خود اختصاص می‌دهد، تردید نباید کرد که این، حاصل بلافصل آرامش و متانت خود آقای عیاری است که با این رکورد تاریخی در زمینه توقیف و بلاتکلیفی فیلم‌های کلیدی و اثرگذارش، همچنان به نالیدن و بلوا کردن تمایلی نشان نمی‌دهد و بر مدار مدارا حرکت می‌کند. وقتی صاحب اثر به حواشی و مظلومیت کارش دامن نزده باشد، طبعا نام فیلم چندان بر سر زبان‌های عموم نمی‌افتد و هاله حاشیه‌ای پیرامون اثر چندان در این محیط مجازی اهل استقبال از جنجال، گسترش پیدا نمی‌کند.

اما حقیقت این است که مردم با تماشای «کاناپه» از همدلی برانگیزی ِ تصویری که از زندگی ایرانی این دهه‌ها ثبت و رسم کرده، به حیرتی عمیق خواهند افتاد و این حیرت، با حیرت اساسی‌ترشان نسبت به اینکه نگاه نظارتی درگیر ظواهر پوششی و کلاه گیس البته بسیار نجیب و عفیف فیلم لوده، تلفیق خواهد شد. از این انسانی‌تر آن است که در «کاناپه»، تمام جزییات لازم برای درست جا انداختن آن تمهید واقع نمایانه استفاده از کلاه گیس برای زمان حضور زنان و دختران در محیط داخلی خانه، با رعایت دقیق موازین، طرح و اجرا شده است. فریبا کامران، بی‌تا بیگی، فرگل فربخش و آتوسا انواریان، بانوانی که برای حضور و مشارکت در فیلمی با این عمق و تاثیر انسانی، سر خود را تراشیده‌اند و با کلاه گیس جلوی دوربین عیاری رفته‌اند، در پوشش و لباس‌های توی خانه، بر حسب فصل سپری شدن داستان فیلم که پاییز و زمستان است، بیشتر اوقات یقه اسکی به تن دارند تا بهانه‌ای مبنی بر رعایت نشدن عرف و شرع، به جا نماند. خود فیلمساز هم در اشاره به جنبه‌های عاطفی و اخلاقی فیلمش به این اشاره کرده بود که بیننده با گذشت یکی دو دقیقه از زمان مشاهده کلاه گیس بر سر شخصیت‌های زن در حضور محارم شان در فضای داخلی و خصوصی خانه، دیگر از این ماجرا سلب توجه می‌کند و به خود آن سیر زندگی خانواده‌های ایرانی این زمانه و جامعه که اصل فیلم است، دل می‌دهد. اما تاکید و تکرار این توضیح‌ها از زبان فیلمساز، برپایه همان متانت و مدارا که گفتیم، به اندازه‌ای است که به شنیده شدن نام فیلم توسط طیف مردم پیگیر سینما در محیط مجازی، نمی‌انجامد.

جالب‌تر این است که فیلم «هجوم» ساخته آخرالزمانی عجیب و رمزآمیز شهرام مکری اساسا در این نظرسنجی، جایی نداشت! به نظر می‌رسد آن کم خبری مخاطب عام از رد فیلم‌های توقیفی مهم، در این مورد حتی به بی‌خبری دوستان طراح نظرخواهی هم تسری یافته و به نادیده ماندن یکی از مهم‌ترین دستاوردهای سینمای ایران در این سال‌ها منجر شده. البته هر وقت «هجوم» بخشی از موفقیت‌های «ماهی و گربه» را در مجامع هنری جهانی تداوم بخشد، همین دوستان نه چندان دقیق ما به اصرار بر جایگاه والای آن خواهند پرداخت. چون گویا اساسا توان «کشف» خلاقیت و ابداع، به کمترین میزان ممکن است و در عوض، «دنباله‌‌روی» از آنچه مطرح می‌شود، به روش رایج بدل شده.

این، مهم پنداشتن اغراق‌آمیز آنچه نظارت نگذاشته مخاطب ایرانی مشتاق، نظاره‌اش کند، نیست. خود فیلم‌ها از قامت بلند این توصیف و این ثبت، بهره‌مندند: کاناپه کیانوش عیاری در ثبت بخش بسیار ملموس و همگانی مشکلات و آبروداری زندگی خانوادگی طبقه متوسط تحت فشار که هر نفرمان در جامعه هزاران بار دیده‌ایم و در سینما هرگز، فیلمی است که راهی تازه در این سینما و این فرهنگ می‌گشاید؛ و هجوم با خلق جهان مرموز آخر زمانی که همیشه می‌پنداشتیم ظرافت‌ها و خط و ربط آن، متعلق به غربی‌هاست و زبان فارسی بر آن نمی‌نشیند، چیزی بایسته و آزانگیز به باور این سینما درخصوص توانایی‌هایش افزوده است. هر دو خرق عادت کرده‌اند تا یادمان بیندازند چه عادات ناروایی داشتیم. نگاه رسمی اما گویا عادی ماندن و در عادات درجا زدن را خوش می‌دارد. می‌تواند در کار خود چنین باشد و بماند؛ اما دوستداران اصیل سینمای ایران در صورت شناخت پیدا کردن نسبت به فیلم‌ها، نه مجبور به این رکود و سکون‌اند؛ نه می‌شود مجبورشان کرد.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها