تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۳/۲۶ - ۲۲:۴۴ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 58271

عزیزالله حاجی‌مشهدیعزیزالله حاجی مشهدی – سیف‌الله صمدیان – عکاس، فیلم‌بردار و مستندساز نام‌آشنا- به‌عنوان یکی از نزدیک‌ترین دوستان و یاران هم‌دل و همراه زنده‌یاد عباس کیارستمی، با ساخت فیلم مستند «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه»، بار دیگر فرصتی فراهم می‌سازد تا از طریق لحظه‌هایی که با حضور کیارستمی در قاب تصاویر یک مستند گرم و گیرا به ثبت می‌رسد، خاطرات شیرین لحظه‌های سرشار مکاشفه این هنرمند صاحب سبک و خلاق را برای سینمادوستان و دوست‌داران سینمای کیارستمی زنده کند.

همراهی صمدیان با کیارستمی در زمان حیاتش (به‌طور مشخص همکاری او در مقام تصویربردار فیلم‌های «A.B.C آفریقا»، «جاده‌ها» و «پنج»، در کنار برخی رویدادهای مهم دیگر همچون برگزاری کارگاه مشترک فیلم‌سازی عباس کیارستمی و مارتین اسکورسیزی در مراکش با عنوان «روزی، روزگاری در مراکش») در مقایسه با مستندسازان دیگری که می‌توانستند دست به چنین کاری بزنند، کار را برای او آسان‌تر کرده است و بی‌تردید نتیجه چنین تلاشی نیز دل‌نشین و تماشایی شده است.

«۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه» را – با اشاره تلویحی به عمر ۷۶ سال و ۱۵ روزه کیارستمی – به‌روشنی می‌توان در رده فیلم‌های مستند چهره‌نگار (Documentary Portrait) جای داد که به دلیل دقت بسیار زیاد فیلم‌ساز در جریان این چهره‌نگاری و نیز وجود برخی لحظه‌های تکان‌دهنده و درعین حال آموزنده از مکاشفه‌ها و جست‌وجو‌های خاص کیارستمی و خلق نمونه‌های بصری بسیار خلاقانه او با استفاده از ساده‌ترین و بدیهی‌ترین چشم‌اندازهای طبیعی در دسترس همگان (مثل مناظر یک روز برفی یا جاده‌های خلوت و بی‌جنبده حاشیه شهری، عبور گله کوچک گوسفندان در یک دامنه کوهستان پربرف، هجوم دسته پرسروصدای گنجشک‌هایی که به شاخه‌های نیمه‌سبز بیرون‌مانده از برف نوک می‌زنند و ساحل و دریا و سروصدای پرشور اردک‌ها و…) به اثری تماشایی و جذاب بدل شده است که حتی برای فیلم‌سازان خارج از ایران نیز که با کیارستمی و مجموعه فیلم‌هایش آشنایی داشته‌اند، خاطره‌انگیز به نظر می‌رسد.

حضور این هنرمند در مراحل مختلف خلق یک اثر، از آغاز تا پایان کار، و نظارت مستقیم بر جزئیات شکل‌گیری و تکوین یک اثر گرافیکی (از اعلان دیواری یک فیلم گرفته تا یک کارحجمی در شاخه هنرهای تجسمی و…) آشکارا نشان می‌دهد که او در جریان خلق یک اثر در تمامی لحظه‌های شکل‌گیری کارش حضور داشته و زمانی که اثری مثل همان چنارهای معروفش را خلق می‌کند – که هم‌اکنون در فضای سرسرای طبقه اول خانه هنرمندان جاخوش کرده است – در کنار همه تماشاگران مشتاق، برای او نیز تماشای آن‌ها دل‌شادکننده بوده است.

در نگاه اول، شاید چنین به نظر برسد که فیلم‌ساز تنها با یک تدوین سرخوشانه و چه بسا به دلیل سفارشی بودن آن برای نمایش در مراسم افتتاحیه هفتادوسومین جشنواره فیلم ونیز در ایتالیا، با هدف تکریم این فیلم‌ساز صاحب‌نام، فیلمی فراهم آورده است که بهانه‌ای باشد برای یاد کردن از ایشان. اما واقعیت این است که مستند «۷۶ دقیقه…» فراتر از چنین انگیزه و بهانه‌ای، به‌خوبی توانسته از تدوین هوشمندانه ساده‌ترین نماهای آشنا و معمولی از کار و زندگی و دل‌مشغولی‌های کیارستمی در زندگی روزمره او (خریدن روزنامه از دکه روزنامه‌فروشی، نوشتن، کتاب خواندن و عکاسی کردن و…) تصویر روشنی از چهره چندوجهی این هنرمند فیلم‌ساز، فیلمنامه‌نویس، عکاس و پژوهش‌گر شاعرپیشه ارائه دهد و حتی در بخش‌هایی از همین کار مستند، اطلاعات تازه‌ای برای دوست‌دارانش فراهم سازد. برای نمونه، وقتی کیارستمی را در یک روز سرد بارانی در کنار مسعود کیمیایی (کارگردان فیلم «سربازهای جمعه») در فضای میدان مشق یک سربازخانه می‌بینیم که به دلیل مسئولیت ساخت عنوان‌بندی این فیلم، با وسواسی بی‌حدواندازه، زیر باران تصویربرداری می‌کند، فراتر از هر خبر و هر نقل قول و هر سخنی که تا امروز شنیده باشیم، با دیدن این تصاویر تازه و هرگز دیده‌نشده، شناختی جدی‌تر با روحیات و شیوه کار او در پشت صحنه فیلم‌ها و عکاسی و آفرینش سایر آثار گرافیکی و هنری او پیدا می‌کنیم.

تصاویری که از او در کنار دوستان فیلم‌ساز و هنرمندان دیگر در این مستند می‌بینیم، همه و همه ارتباط منطقی و موضوعی با خلق یکی از آثار او دارد . همراهی او با مسعود کیمیایی (سربازهای جمعه)، جعفر پناهی یا طاهره خانم (زیر درختان زیتون)، علیرضا رئیسیان (ایستگاه متروک)، ژولیت بینوش – بازیگر فرانسوی (کپی برابر اصل) و… به‌خوبی نشان می‌دهد که کیارستمی فراتر از دایره به‌ظاهر بسته حریم خصوصی خود و کارنامه فردی فیلم‌سازی‌اش، در همراهی و هم‌دلی با هنرمندان دیگر و کمک به آن‌ها، حتی در حد و اندازه تهیه یک «عنوان‌بندی» متفاوت برای یک فیلم (مثل فیلم «به همین سادگی» و…) بسیار ساده و بی‌تکلف بوده است.

تماشای نماهایی هر چند کوتاه و گذرا از یک کارگاه ایده‌پردازی و فیلم‌سازی در فضای یک بوستان شهری و دیدن کیارستمی در میان مشتاقان جوان علاقه‌مند به هنر فیلم‌سازی، با توجه به نوع برگزاری کارگاه و پرسش و پاسخ‌هایی که در آن فضا شکل می‌گیرد و به سادگی از روش برای دست‌یابی به زبانی فشرده و کمینه‌گرا و پرهیز از پرگویی از حذف و تعدیل‌های مناسب در مجموعه اثر حرف می‌زند، آشکارا نشان می‌دهد که شاید حتی در دانشکده‌های سینمایی ما نیز نیاز به تغییر روش و ایجاد دگرگونی‌های لازم در روش‌های کلیشه‌شده آموزش و روابط استاد و شاگردی نیاز داشته باشیم تا فلسفه وجودی شعار «مدرسه بدون دیوار» به‌ویژه برای رشته‌هایی چون عکاسی، نمایش و فیلم‌سازی در عمل، معنایی ملموس‌تر پیدا کند.

فیلم صمدیان به زبانی روشن و گویا به مخاطبان خود می‌گوید که عباس کیارستمی لحظه‌ای از تجربه کردن و نگاه تجربه‌گرایانه خود دست برنمی‌داشت. کشف بسیاری از فرم‌های زیبا به‌ویژه در کارهای عکاسی و گرافیکی او را باید حاصل همین تجربه‌هایی دانست که گاه رنگ تجربه‌هایی بازیگوشانه و سرخوشانه به خود می‌گرفت. (عکاسی خستگی‌ناپذیر و برداشت‌های بی‌شمار و تک عکس‌هایی زیبا از مناظر یک روز بارانی در خیابان‌های شهر یا بیرون از شهر، آن هم از پشت شیشه غبارآلود و باران‌خورده اتومبیل) مناظر به‌راستی بدیع و چشم‌نواز و خیره‌کننده‌ای پدید می‌آورد که دل او را برای رنجی که نقاشان برای خلق بخش‌های کوچکی از این شکل‌های چشم‌نواز می‌کشند، می‌سوزاند! شیوه منحصربه‌فرد او در گزینش بخش‌ها و پاره‌هایی از شعرهای کلاسیک و معاصر شاعران ایرانی، بسیار بدیع و نوآورانه است.

فیلم با استفاده از ساده‌ترین صداها (افکت‌های طبیعی) و گاه ساخته‌شده با ترفندهایی ابتکاری (مثل بازسازی صدای پای دسته اردک‌ها روی شن و ماسه‌های ساحلی با استفاده از دانه‌های برنج و ماسه‌ها و…) بدون استفاده از موسیقی پرحجم و تحمیل‌شده بر تصاویر این مستند، ما را با لایه‌های تازه و کمتر شناخته‌شده زندگی، روحیات و شیوه کار این فیلم‌ساز صاحب‌ سبک آشنایی می‌دهد.

یکی از ویژگی‌های گریزناپذیر ساخته شدن مستند‌های چهره‌نگار با محوریت یک هنرمند از سوی یک مستندساز دوست و دل‌بسته به آن هنرمند، این است که در مجموعه اثرش ناخواسته نگاهی جانب‌دارانه به آن شخصیت دارد و از لحن بی‌طرفانه و منتقدانه آشکارا فاصله می‌گیرد!

فیلم با حضور کیارستمی و دستیارانش در فیلم «زیر درختان زیتون»، سال‌ها بعد از ساخته شدن آن، در رستم‌آباد منطقه رودبار، درست در همان موقعیت مکانی آخرین صحنه فیلم «زیر درختان…» و بازسازی همان قاب‌بندی‌های پایانی، با ناپدید شدن عباس کیارستمی در میان انبوه درختان زیتون، به فرجام می‌رسد و گویی همه ما فرصتی دوباره پیدا می‌کنیم تا بار دیگر، زیر درختان زیتون، با او تجدید خاطره کنیم

منبع: ماهنامه هنر و تجربه

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها