تاریخ انتشار:1404/08/08 - 09:23 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 212859

سینماسینما، مرتضی پایه‌شناس*

چند ماه است که پس از انتشار چند نقد درباره سیاست‌ها و عملکرد مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، نام و فعالیت‌های من از رسانه‌های این مرکز حذف شده است؛ نه خبر، نه گزارش و نه حتی بازنشر یادداشت‌های مربوط به سینمای مستند. این حذف ناگهانی فقط یک تجربه شخصی نیست؛ نشانه‌ی یک بیماری نهادی است. آیا در مرکز گسترش ـ نهادی که با بودجه‌ی عمومی اداره می‌شود ـ فهرست سیاهی از منتقدان وجود دارد؟ و اگر چنین است، از چه زمانی شکل گرفته و چند نفر دیگر در آن هستند؟

مسئله فراتر از یک گلایه فردی است. مرکز گسترش، زیرمجموعه‌ی سازمان سینمایی است؛ یعنی نهاد حاکمیتی متولی سیاست‌گذاری در کل سینمای کشور. بودجه این مرکز از منابع عمومی تأمین می‌شود و وظیفه‌اش حمایت از جریان‌های گوناگون مستند، تقویت تولیدات خلاق و گسترش نمایش آثار است. اما در عمل، روند تصمیم‌گیری در این مرکز در سال‌های اخیر بیش از پیش فردمحور و غیرپاسخ‌گو شده است. شوراهای صنفی و کارشناسی یکی پس از دیگری کنار گذاشته شده‌اند؛ از شورای تولید تا هیئت انتخاب جشنواره‌ی سینماحقیقت. نتیجه روشن است: فضایی تک‌صدایی؛ جایی که حضور یا غیاب افراد نه بر پایه معیار حرفه‌ای، بلکه بر مبنای میزان نزدیکی یا فاصله از مدیر تعیین می‌شود.

وقتی همه‌ی مسیرها ـ از تصمیم برای تولید تا انتخاب فیلم‌ها برای جشنواره و حتی اطلاع‌رسانی رسانه‌ای ـ به اراده‌ی یک مدیر محدود می‌شود، دیگر سخن از نظام حمایت فرهنگی نیست، بلکه با نظام ترجیح فردی روبه‌روایم. چنین سازوکاری، دیر یا زود به انحصار، تملق و فساد منجر می‌شود.

اما پرسش اصلی از مرز مرکز گسترش فراتر می‌رود: نقش سازمان سینمایی در نظارت بر این روند چیست؟
اگر زیرمجموعه‌ای با بودجه عمومی، به خود اجازه می‌دهد منتقدان را از دایره رسانه‌ای حذف کند و شوراهای تصمیم‌گیر را منحل کند، این یعنی ساختار نظارتی در سطح بالاتر دچار غفلت یا تساهل شده است. سازمان سینمایی نمی‌تواند خود را ناظر بداند، اما در برابر رفتارهای غیرشفاف زیرمجموعه‌اش سکوت کند. سکوت، در چنین وضعیتی، تأیید است. نظارت واقعی آن است که پیش از رسانه‌ها، خودِ نهاد بالادست نسبت به انحراف از مأموریت و قانون حساس باشد.

در حکمرانی فرهنگی، نقد نه تهدید که شاخص سلامت است. حذف منتقد، حذف علائم هشدار در بدنه سیستم است. اگر مدیران از نقد برآشفته شوند و به حذف رسانه‌ای یا اداری روی آورند، در واقع دیوارهای خود را بلندتر و اتاق‌هایشان را تاریک‌تر کرده‌اند.

در سینمای مستند، حقیقت نه فقط موضوع اثر، که معیار رفتار است. مستندساز یاد گرفته است در برابر حقیقت، صادق باشد؛ حتی اگر تلخ باشد. حال پرسش این است: نهادی که نام حقیقت را بر بلندای جشنواره‌اش حمل می‌کند، آیا خود نیز به همان اندازه شجاعت شنیدن حقیقت را دارد؟

سینمای مستند ایران، با همه دشواری‌هایش، یکی از آخرین حوزه‌های زنده و اصیل تصویر در کشور است. این حیات، مدیون تنوع صداها و گفت‌وگو میان نسل‌ها و نگاه‌هاست. حذف منتقدان، هرچند در کوتاه‌مدت آرامش می‌آورد، اما در بلندمدت، حیات فکری را از بین می‌برد. هیچ نهادی با حذف صداهای متفاوت رشد نکرده است. گفت‌وگو، هرچند دشوار و پرهزینه باشد، تنها راه حفظ اعتبار عمومی و تداوم حیات فکری یک نهاد است.

سازمان سینمایی امروز در برابر آزمونی اخلاقی و نهادی ایستاده است: آیا سکوت خواهد کرد و اجازه می‌دهد فضای حرفه‌ای مستندسازی ایران به میدان انحصار تبدیل شود؟ یا به مأموریت حاکمیتی خود بازمی‌گردد و نظارتش را از سطح گزارش و آمار فراتر می‌برد و به معنای واقعی، حافظ عدالت فرهنگی می‌شود؟

امید که این گفتار نه گلایه‌ای فردی، بلکه تلنگری باشد برای گفت‌وگویی صادقانه و رو به جلو؛ گفت‌وگویی که سودش نه برای یک نفر، که برای همه مستندسازان، برای مخاطبان، و در نهایت برای خودِ حقیقت است.

* مستندساز

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

 

آخرین ها