تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۲/۲۴ - ۱۲:۰۸ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 112242

سینماسینما، یاسمن خلیلی‌فرد

«رد خون» داستان همان گروه عملیاتی فیلم «ماجرای نیمروز ۱» است که پس از هفت سال و در روزهای آتش بس جنگ تحمیلی متوجه اقدامات مخربی از گروه منافقین می شوند و درصدد رویارویی با آن ها برمی آیند. مانند بسیاری از فیلم های دنباله دار تاریخ سینما تعدادی از شخصیت های سری پیشین از سری دوم فیلم حذف شده اند و به طبع بازیگران جدیدی جایگزین آن ها گشته اند.

«رد خون» با مولفه های آشنای تریلرهای سیاسی ساخته شده  است و در آن شاهد صحنه های اکشن، کشتار و تعقیب و گریز متعددی هستیم. ساختار فیلم بر طبق الگوی قهرمان- ضدقهرمانی هالیوودی بنا شده که از مشخصه های ژانری چنین فیلم هایی ا ست. بااین‌حال، تمرکز خود را در انحصار قهرمانانِ جمعی خود نمی گذارد و به همان اندازه به سراغ ضدقهرمان هایش هم می رود. اما از این منظر اشکالاتی هم بر داستان وارد است. وقتی فیلم‌سازی به  سراغ بازسازی یک داستان واقعی می رود، موظف است سرنوشت شخصیت های داستانش را به درستی پی‌گیری کند و از رخدادهای واقعی فاکتور نگیرد. حال آن که مهدویان در «رد خون» به آسانی از برخی از چرایی ها و پرسش های پیش‌آمده برای مخاطب عبور می کند و واقعیتِ تعدیل شده و نه چندان قابل استنادی را به او نشان می دهد که برای فیلمی که قرار نیست تخیلی باشد، خطرناک است.

ورود دو شخصیت اصلی زن به داستان از دیگر اتفاقات مثبت فیلم مهدویان است. با توجه به این که دو ساخته  قبلی او فیلم هایی تماما مردانه بودند، حضور دو زن که واجد شناسنامه  و پرورش یافته اند، از اصلی ترین وجوه تمایز «رد خون» با «ایستاده در غبار» و «ماجرای نیمروز» است.

«رد خون» در شیوه  کارگردانی، دکوپاژ و میزانسن کاملا مشابه «ماجرای نیمروز» و تا حدودی «ایستاده در غبار» است و گرچه شاید روایت شبه مستند سه فیلم تا حدودی تکراری به  نظر برسد، از طرفی هم می تواند به مولفه  ثابت آثار مهدویان تبدیل شود. درواقع شاید مهدویان نتوانسته باشد از منظر محتوا دست به بازسازی دقیق یک واقعه  تاریخی بزند، اما از لحاظ ساختار و فرم نسبتا موفق بوده  است. دوربین روی دست آزاردهنده  «لاتاری» حالا و در «ردخون» توجیهی منطقی دارد و کار هرقدر در پردازش فیلمنامه نقصان دارد، در اجرا تروتمیز از آب درآمده و به  طور کلی هماهنگی مطلوبی میان فرم و محتوا در آن دیده می شود.

«ردخون» شاید به  سبب ضعف در شخصیت پردازی و ناتوانی اش در بنای درست زنجیره علت  و معلولی سروگردنی پایین تر از «ماجرای نیمروز» قرار گیرد، اما مهدویان در آن به نوعی سبک بصری در میزانسن دست پیدا می کند که شباهت زیادی به آثار مستند دارد و می تواند منجی اصلی فیلمی باشد که در فیلمنامه اش آشفتگی هایی به چشم می آید.

منبع: ماهنامه هنروتجربه

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها