تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۱/۱۵ - ۱۳:۴۹ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 105543

سینماسینما، یاسمن خلیلی‌فرد:

جدیدترین ساخته ی نرگس آبیار را شاید بتوان کامل ترین و برترین فیلم او دانست و این سیر پیشرفت در کارنامه این فیلمساز اتفاقی خوشایند و مبارک است.
آنچه آبیار در «شبی که ماه کامل شد» ارائه داده است مجموعه درستی از انتخاب های دراماتیک و روایی ست که با اجرایی بی بدیل و کم عیب و نقص ساخته ی او را به اثری به شدت قابل تأمل در جشنواره ی فیلم فجر امسال تبدیل می کنند.
آبیار در «شبی که ماه کامل شد» به سراغ موضوعی دشوار بر اساس یک داستان واقعی رفته است که کوچک ترین لغزشی می توانست در نتیجه نهایی فیلم تأثیری جبران ناپذیر بگذارد حال آن که فیلمساز با جسارتی مثال زدنی شرایط دشوار تولید فیلم را پشت سر می گذارد و با دقتی وسواس گونه به نتیجه ای رضایتبخش و حتی غافلگیرکننده می رسد.
فیلم دو بخش دارد؛ بخش عاشقانه که آشنایی و ازدواج فائزه (الناز شاکردوست) با عبدالحمید (هوتن شکیبا) است و سپس سفر به پاکستان و آغاز بخش دوم فیلم. بخش اول قرار است ماجرای شکل گیری رابطه ی عاشقانه زوج را به تصویر کشد. با توجه به مفصل بودن بخش دوم فیلم شاید در بخش اول نوعی شتابزدگی به چشم بخورد اما این بخش قرار است بستر روایت اصلی باشد و همین که توانسته اطلاعات کافی را به مخاطب منتقل کند کافی است.
نرگس آبیار، به رغم طولانی بودن فیلم، قصه اش را روان روایت می کند. از ترسیم زواید تا حد زیادی پرهیز می کند و با تعلیق های به جا، التهاب و اغتشاش که لازمه فیلمی با محوریت “تروریسم” است را مستقیماً به تماشاگر منتقل می سازد.
از دیگر محاسن «شبی که ماه کامل شد» ترسیم هوشمندانه ی سیر تحول کاراکتر عبدالحمید است. فیلمساز اتفاقاً با به تصویر کشیدن شخصیت منعطف و عاطفی او در بخش های آغازین فیلم سعی بر آن دارد که مخاطب را در پایان فیلم دچار غافلگیری عمیقی کند؛ غافلگیری خوشایندی که به واسطه ی ترسیم تغییرات تدریجی و حساب شده ی او در طول فیلم اتفاق افتاده است. این دگردیسی با مختصاتی متفاوت در شخصیت فائزه نیز به وقوع می پیوندد؛ فائزه برخلاف همسرش به پختگی می رسد و از دختری شوخ و شنگ و تا حدودی کم عقل به زنی پخته و رنج کشیده مبدل می شود که باید خود و فرزندانش را از آن مخمصه نجات دهد. نام فیلم، استعاره جالبی ست از همین تکامل زن که البته با پایان غافلگیرکننده ی فیلم نیز گره می خورد.
فیلم آبیار، تنها فیلم جشنواره تا به امروز بود که حین تماشایش هرگز به ساعت نگاه نکردم و هرگز با خودم فکر نکردم «پس کی تمام می شود؟». ریتم مناسب و موقعیت های نفسگیر فیلم که به واسطه دقت نظر و آگاهی فیلمساز پدید آمده اند قطعاً عمده دلیل همین پرکششی فیلم اند.
فضاسازی کار ماهرانه است و ظرایف و جزییات اقلیمی و بومی آن قدر با بافت و جنس کار عجین شده اند که گاه فکر می کنیم فیلمسازی از همان خطه فیلم را ساخته است.
بازی های فیلم، از دیگر برگ های برنده ی آن به حساب می آیند. هوتن شکیبا، بازی غافلگیرکننده ای دارد. فرشته صدرعرفایی با آن چهره پردازی ماهرانه، مخاطب را به شک می اندازد که آیا او واقعاً خود خانم صدرعرفایی ست؟ در کنار این دو، نمی توان بازی درخشان شبنم مقدمی را نادیده گرفت که باز هم نقش متفاوت دیگری را در کارنامه خود ثبت می کند. در میان بازیگران فیلم شاید الناز شاکردوست سر و گردنی پایین تر از دیگران قرار گیرد. با این که او زن اصلی قصه است اما شاید نتوانسته است به اندازه بازیگران مقابلش در ترسیم تحول زن موفقیت آمیز عمل کند. این امر بدین معنا نیست که او بازی بدی داشته اما شاید بازیگران دیگر فیلم آن قدر درخشان اند که بازی متوسط شاکردوست در میان آن ها گم شده است.
نرگس آبیار با «وقتی ماه کامل شد» سینما را به مفهوم واقعی سینما به مخاطب نشان می دهد؛ فیلمی که حاصل اندیشه ای پویاست، واجد زیبایی شناسی ست، مجموعه درستی از بازی ها دارد و تک تک عناصر آن در جایی درست و به شکلی حرفه ای فیلمی خوش ساخت را حاصل می کنند که با فاصله ای نسبتاً زیاد می تواند بهترین فیلم جشنواره امسال باشد.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها