تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۱/۱۸ - ۱۲:۳۷ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 105887

سینماسینما، یزدان سلحشور:

«دیدن این فیلم جرم است!» رضا زهتابچیان با تمام حواشی پیش از نمایش‌اش، گرچه توان تولید توهم برای مخاطب عام را داشته که با یک فیلم سیاسی بی‌پرده روبروست، اما دیدنِ فیلم آشکار می‌کند که نه فیلم چنانکه سازندگانش مدعی شدند زیرزمینی‌ست نه با واقعیات جامعه سازگاری دارد تا همدلی مخاطب عام را برانگیزد؛ فیلمی‌ست با پیش‌فرض‌های ایدئولوژیکی جناحی خاص در سیاست اکنونی ایران، که این پیش‌فرض‌ها را جانشین «بهانه روایت»، «انگیزه روایت» و «وضعیت ثانویه» در روایت کرده و همه‌ی این‌ها را هم در ظرفی ریخته که خاطره جمعی از «آژانس شیشه‌ای» حاتمی‌کیا دارد فیلمی که آن هم با «باورهای ایدئولوژیک» شکل گرفته بود اما به دلیل تعامل و تقارن با واقعیات مشهود جامعه و تجربه اجتماعی-تاریخی جمعی، توانست از پیله ایدئولوژیک خود خارج شود و به عنوان فیلمی اجتماعی-انتقادی، مخاطبان را[از هر دسته و گروهی] به همدلی وادارد؛ همه‌ی این‌ها به کنار، «آژانس شیشه‌ای» فیلمنامه خوبی دارد[که فیلم زهتابچیان ندارد]، بازی‌های خیلی خوبی دارد[که-غیر از بازی حسین پاکدل- فیلم زهتابچیان ندارد]،کارگردانی خوبی دارد[که فیلم زهتابچیان ندارد] بهانه روایت و انگیزه روایت خوبی دارد[که فیلم زهتابچیان ندارد] و فیلم زهتابچیان، ندارد، ندارد، ندارد، ندارد….
باور می‌کنید که اگر کسی قسم جلاله هم می‌خورد که فیلمنامه «سال دوم دانشکده من» را پرویز شهبازی نوشته، باور نمی‌کردم؟! اصلاً چه معنی دارد که ۴۰ دقیقه فیلم را ببینی، بدون اینکه وارد «وضعیت ثانویه روایت» شده باشی؟ چه معنی دارد که فیلمنامه،در این ۴۰ دقیقه، حتی به اندازه یک مستند متوسط هم، روایت و تعلیق و ریتم نداشته باشد؟ چه معنی دارد که رسول صدر عاملی که روزگاری می‌توانست از سنگ هم بازی خوب بیرون بکشد، این قدر کم آورده باشد؟ چه معنی دارد که دیالوگ‌نویسی فیلم، این قدر بی حس و حال و بی‌رمق و رسماً «غیرِ مؤثر در پیشبرد روایت و درام» باشد؟ اصلاً چه معنی دارد که چند سالی‌ست همه راه رفتن خودشان را فراموش کرده‌اند و می‌خواهند یا «درباره الی» بسازند یا «جدایی نادر از سیمین»، بی آنکه درک کرده باشند مکانیزم این گونه فیلمنامه نوشتن و خلق اتمسفر داستانی و «خلق ریتم» را درک نکرده‌اند؟

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها