تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۲/۰۶ - ۱۸:۲۴ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 111250

سینماسینما، مهناز عظیمی

«حیوان» محصول مشترک آرژانتین و اسپانیا به کارگردانی آرماندو بو جونیور که برای اولین بار در نمایش آسیایی خود در سومین روز جشنواره جهانی فیلم فجر در ایران به نمایش در آمده است. این فیلم یک درام پر کشش و تعلیق روانشناختی ست و دست و پا زدن های یک مرد را برای زنده ماندن نشان می دهد. این فیلم به زیبایی روابط نزدیک ترین انسان ها را در شرایط سخت مورد تحلیل قرار می دهد آن هم طوری که توان هر گونه قضاوت را از مخاطب می گیرد.

آنتونیو مرد میانسالی ست که در رفاه کامل با خانواده ی ۵ نفره اش ( همسر و سه فرزند) زندگی می کند و در یک کارخانه ی تولید گوشت سَِمت بالایی دارد، یک روز از خواب بیدار می شود و پس از صرف صبحانه در کنار افراد خانواده به ورزش صبحگاهی می رود و ناگهان بیهوش روی زمین می افتد، آنتونیو بدون هیچ علت منطقی هر دو کلیه اش از کار می افتد و برای زنده ماندن نیاز به کلیه اهدایی پیدا می کند اما طبق قانون کشورش یا باید در صف اهدای عضو باقی بماند یا از طرف نزدیک ترین کسانش عضو بگیرد. او که در ابتدا با خوش خیالی گمان می کند پسر نوجوانش به او کلیه می دهد در کمال ناباوری در روز عمل پسرش از جلوی در بیمارستان فرار می کند و او در اوج ناامیدی مجبور می شود دو سال در انتظار صف اهدای عضو باقی بماند چیزی که گویی فقط یک تله است برای اینکه او را هر روز به مرگ نزدیک کند. یک روز او در بیمارستان حین دیالیز متوجه مرگ یکی از دوستانش می شود که او نیز مدت ها دیالیز می شد و در صف انتظار اهدای کلیه بود. این مرگ تلنگر عمیقی به آنتونیو می زند، تلنگری که زندگی شرافتمندانه و به ظاهر ارزشمند او را دستخوش تغییر و شخصیت آنتونیو را متحول می کند.

نکته اینجاست: او نمی خواهد بمیرد، مرگ را یک ظلم تحمیلی از طرف نظام حاکم بر جامعه اش می بیند و برای همین با تمام قوانین و چارچوب های آن مبارزه می کند. خرید و فروش عضو در کشور آنتونیو غیر قانونی ست و او تنها به صورت قانونی اجازه دارد در صف انتظار بماند! اما او تمام تلاشش را می کند تا بر خلاف مسیر قانونی سیستم حاکم بر جامعه و زندگی اش عمل کند اما این زنده ماندن غرامت گزافی دارد که آنتونیو باید آن را به بهای از دست دادن خانواده اش بپردازد.

خانواده آنتونیو شاید نماد یک نظام تحمیل شده ی اجتماعی به او باشد. قوانینی که سلامت کامل نوجوان او را به زندگی پدرش ترجیح می دهد. قوانینی که اعلام می کند پدر و مادر باید جان بدهند تا فرزندانشان زندگی درست داشته باشند و اهدای یک عضو از طرف پسر نوجوان به پدرش از نگاه جامعه ی حاکم کاری غیر عادی و نامرسوم و حتی خودخواهانه از طرف یک پدر است.

آنتونیو با تمام وجودش در مسیر روایت از این تفکر منزجر می شود تا جایی که از همسر و خانواده اش بیزار می شود او تمام خانه و شاکله ی زندگی خانوادگی باب میل اجتماع خود را برای بدست آوردن یک کلیه می فروشد و در پایان فیلم زمانی که همه چیزش را از دست داده در کمال ناباوری لبخندی از رضایت و سلامت بر چهره ی او نقش می بندد.

فیلم حیوان یک فیلم صددرصد مخالف نظام اجتماعی و تفکر حاکم بر جامعه ست، آنتونیو جور دیگر دیدن زندگی و حتی ذات انسانی را به مخاطب یاداوری می کند، یک جایی مخاطب به این شخصیت برای انتخاب چنین زندگی به ظاهر متفاوتی حق می دهد. اما واقعیت این است که ۷۰ در صد مخاطبان آنتونیو را در انتهای فیلم دوست ندارند چون از نگاه تفکر حاکم بر جامعه، همیشه یک پدر باید خودش را فدای زندگی و خانواده اش کند و مردی که زندگی خودش را به مرگ ترجیح می دهد و برای بدست آوردنش منافع مادی خانواده اش را نادیده می گیرد از نگاه آنها منفور است و باید مورد مجازات قرار بگیرد و مستحق هیچ خوشبختی و رضایتی نیست.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها