تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۱/۲۹ - ۱۵:۳۰ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 45860

صائمی«یک روز طولانی» روایت نسبیت و پیچیدگی اخلاق در زندگی انسان است.

سینماسینما، سیدرضا صائمی:

باید میان پیچیدگی و نسبیت در اخلاق، نسبت منطقی برقرار کرد و همین وضعیت چندگانه و گاه پارادوکسیکال است که قضاوت درباره دیگران را دشوار می‌کند. بابک بهرام بیگی تلاش کرده در «یک روز طولانی» از طریق قرار دادن آدم‌ها در موقعیت‌های متعارض، این گزاره اخلاقی را دراماتیزه کند و نمایش دهد. شاید سینما تنها یا دست‌کم بهترین ابزاری است که با تکیه بر ذات بصری خویش می‌تواند موقعیت‌های متعارض و نسبی اخلاقی را از طریق ساختار نمایشی، قابل تفهیم کند. درواقع کارکردهای نمایش می‌تواند مفاهیم دشوار و انتزاعی فلسفی، هستی‌شناختی و اخلاقی را به موقعیتی ملموس و قابل فهم بدل کند. در «یک روز طولانی»، آدم‌ها در تقاطع رویارویی و مواجهه اتفاقی با هم، پیچیدگی موقعیت‌های اخلاقی در زندگی روزمره را ترسیم می‌کنند. این بازنمایی البته صورتی ناخودآگاهانه دارد، اما دست‌کم علی (رضا بهبودی) قهرمان خسته و غمگین فیلم متوجه این پیچیدگی شده و شاید حس ملالی که در رفتار و منش او می‌بینیم، ناشی از نوعی درماندگی از این پارادوکس‌های اخلاقی باشد که شاید به واسطه سال‌ها دوری از وطن و عدم آگاهی از تغییر و تحولات جامعه برمی‌آید. در جایی از فیلم، نیلوفر به علی می‌گوید این‌جا همه چیز خیلی سریع در حال تغییر است و گویی علی از عمق این تغییرات پرتعارض، گیج و منگ است؛ از این‌که برخی از آدم‌ها به جبر تغییر نه عوض که عوضی شده‌اند! در خلاصه داستان فیلم جمله‌ای آمده با این مضمون که «زمان آدم‌ها را دگرگون می‌کند، اما تصویری را که از آن‌ها داریم، ثابت نگه می‌دارد. هیچ چیزی دردناک‌تر از این تضاد میان دگرگونی آدم‌ها و ثبات خاطره نیست!» علی ظاهرا از ثبات شخصیتی برخوردار است که دور از علاقه او به نقاشی و هنر و درون‌گرایی ناشی از آن نیست، حالا او در مقابل جامعه‌ای متزلزل و متغیری قرار گرفته که سال‌ها از آن دور بوده و به نظر می‌رسد به‌خاطر همین روحیه نیز در غربت رنج می‌برد. اما این رنج در بازگشت به وطن و قرار گرفتن در موقعیتی که به واسطه برادرش سامان برای او ایجاد شده، به بهت و دوگانگی بدل شده و او را بلاتکلیف‌تر از قبل می‌کند. خاصه وقتی متوجه رابطه سامان و نیلوفر می‌شود، انگار به نوعی سرخوردگی و ملال اخلاقی دچار شده و حس می‌کند که دیگر آدم‌های زندگی‌اش و جامعه‌ای را که در آن بزرگ شده، نمی‌شناسد. علی هنوز از نسل همان مردان مردی است که جوانمردی و انسانیت را فدای مصلحت‌اندیشی و منفعت‌طلبی فردی نکرده! گرچه فردیت او از حیث شخصیت‌شناسی بیش از دیگران است.

«یک روز طولانی» سرشار از دلالت‌های اخلاقی و روان‌شناختی است که هم می‌توان در نسبت با شخصیت‌ها آن را جست‌وجو کرد و هم در واکاوی هویت مستقل هر کدام از آن‌ها. از سوی دیگر فارغ از قضاوت‌های اخلاقی درباره آدم‌های قصه، موقعیت نسبی اخلاق در جهان انسانی نیز به‌درستی و با اتکا به مولفه‌های درام صورت‌بندی می‌شود تا در پس آن نوعی جبریت اجتماعی هم در این واکاوی اخلاقی دخیل باشد. به این معنی که آدم‌ها در موقعیت‌های مختلف شاید به ظاهر، کنش و واکنش غیراخلاقی از خود نشان دهند، اما این یک برساخته اجتماعی است، نه لزوما یک منش فردی. مثلا علی می‌خواهد ۹ میلیون به همسر سابق نیلوفر کمک کند تا از این طریق هم دختری دور از پدرش نباشد و هم خود او از طریق پرداخت بدهی طلبکار برادرش، دینش را به خانواده خودش ادا کند. اما همین موقعیت اخلاقی درست در جایی تحقق می‌یابد که نیلوفر به بهانه این اتفاق و بازداشت همسر سابقش می‌خواهد بهانه‌ای محکمه‌پسند فراهم کند تا حضانت دخترش را بگیرد. این دو موقعیت انسانی در یک درهم‌تنیدگی اخلاقی، چنان پیچیده و بغرنج می‌شود که علی نمی‌داند کدام عملش اخلاقی و انسانی‌تر است؛ دادن یا ندادن پول!

فیلم به نوعی روایت بی‌اعتمادی به آدم‌هاست که در پس تغییر به دگردیسی هویتی دچار می‌شوند. «یک روز طولانی» درواقع روایت نسبیت و پیچیدگی اخلاق در زندگی انسان است که «زندگی انسانی» را به مفهوم و موقعیتی چندقطبی و دوگانه بدل می‌کند که رمزگشایی آن به‌سادگی میسر نیست. آدم‌ها به قول مارکس به دست خودشان زندگی را می‌سازند، اما نه آن‌طور که خودشان دوست دارند، آن‌طور که جامعه و خود زندگی اقتضا می‌کند. و این حقیقت تلخ ناگزیری است که در «یک روز طولانی» بازنمایی می‌شود.

ماهنامه هنر و تجربه

 

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها