تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۹/۱۹ - ۱۸:۲۰ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 74408

سینماسینما، عزیزالله حاجی مشهدی

گاه با نگاه کردن به دست‌ساخته‌های بشری، به گونه‌ای که در وجود موجوداتی بی‌جان، شباهت‌های انسانی را به ذهن ما متبادر سازد، به‌سادگی می‌توان جذابیت‌ها و گیرایی‌های خاصی را پیدا کرد. به‌ویژه که جدا از نحوه ساخت و تولید و تکثیر این پیکره‌های پلاستیکی (مانکن‌ها)، با هدف کاربردی به نمایش گذاشتن لباس‌ها و تن‌پوش‌های جدید در جعبه آینه فروشگاه‌های لباس و محفظه‌های شفاف فروشگاهی، در فیلم مستندی مثل «مانکن‌های قلعه حسن‌خان» ساخته سام کلانتری کوشش می‌شود با قیاسی غیرمستقیم و گاه حاشیه‌ای و به‌ظاهر با نوعی زبان کنایه، به شباهت‌های زندگی و سرنوشت این پیکره‌های بی‌جان نیز اشاره شود.

با تماشای چند تصویر به‌نسبت آشنا از یک کارگاه حاشیه شهری ساخت پیکره‌های پلاستیکی، که بیشتر به انباری متروک شباهت دارد، در فضایی نیمه‌روشن، در‌ هاله‌ای از سایه لرزان و سیاه و سفید یک بادبزن بزرگ برقی که مثل دریچه‌ای روی دیوار کارگاه نصب شده است، نمایی از قالب‌گیری‌ها و سوهان‌کاری‌ها و صیقل زدن پیکره‌های پلاستیکی، به دست داده می‌شود. در نمایی که نیمه‌های دو گانه قالب‌های فلزی روی هم گذاشته می‌شود و با پیچ و مهره‌هایی محکم بسته می‌شود، تماشای نیم‌تنه‌ها و پیکره‌های آدمک‌وار با چهره‌های جدی، متفکر، خندان و گاه با نگاه‌های مات، بیشترین شباهت‌ها را با یک مجموعه انسانی در نگاه تماشاگر فیلم زنده می‌کند! پیکره‌های آماده فروش، درحالی‌که حالا دیگر رنگ‌ولعابی تازه به خود گرفته‌اند و پس از کشیدن خطوطی ظریف از چشم‌ها و ابرو‌ها و افزودن طرح مردمک چشم‌هایشان، گویی جانی تازه پیدا می‌کنند و بسیار ظریف و تمیز و زیبا به نظر می‌رسند و خیلی زود، زیر پوششی از کیسه‌های بزرگ نایلونی، در فضای پشت یک وانت بار شهری، از کنار خطوط راه‌آهن عبور داده می‌شوند. گاه در نماهایی که گویی از نگاه پیکره‌های بی‌جان به جاده و قطار در حال گذر و درخت‌ها و سگ‌های ولگرد، تصاویری متفاوت به ما ارائه می‌شود، به پایان کار آن‌ها و قدم گذاشتن به مرحله تازه‌ای از زندگی‌شان اشاره می‌شود.

پیکره‌های بی‌جان آدمک‌گونه، در شهری شلوغ و پرهیاهو، با مناظری تازه و گاه پرشگفت روبه‌رو می‌شوند! نماهای پرتنوع عبور از خیابان‌های شلوغ و پررفت‌وآمد، پیکره‌های لباس پوشیده پشت محفظه‌های شفاف شیشه‌ای (ویترین‌ها)، انبوه زباله‌های تلنبارشده در کنار زباله‌دان‌های بزرگ چهارگوش، آدم‌هایی که با شتاب از کنار هم می‌گذرند و… از نگاه این پیکره‌های بی‌جان، گویی فضایی ترس‌آور برای آن‌ها پدید می‌آورد. به‌ویژه جایی که چند نمای درشت از چهره پیکره‌ها ارائه می‌شود، شگفت‌زدگی آن‌ها آشکارتر به رخ کشیده می‌شود.

نشان دادن اولین پیکره آماده تحویل به مشتری سفارش‌دهنده و پرده‌برداری از چهره آدمک‌وار یک پیکره بی‌جان، لحظه آغاز ورود به مرحله تازه‌ای از زندگی او را رقم می‌زند. تکرار همین روند، هرچند با تفاوت‌هایی به‌نسبت جزئی، در خیابان‌ها و مکان‌های دیگری از شهر شلوغ، چیزی بر دانسته‌های ما نمی‌افزاید. با این همه، شاید به گشت‌وگذار آن جوانک کارگر حمل این پیکره‌های بی‌جان، حال‌وهوایی جست‌وجوگرانه می‌دهد و به نوعی زندگی و کار روزانه او را به ما معرفی می‌کند. در نمای ساندویچ خوردن مرد در کنار پیکره‌ای که کشیده‌قامت و بالابلند در کنارش سرد و خاموش ایستاده است، تصویری روشن از سختی کار هر روزه او ارائه می‌شود.

در فصل دیگری از فیلم، در فضایی که با حال‌وهوای بازار و فروشگاه لباس و کفش و کلاه تفاوت آشکاری دارد، مجموعه‌ای از پیکره‌های کامل و ناقص و درهم‌شکسته، به حیاطی تحویل داده می‌شوند که کمی بعد در فضایی شبیه یک نمایشگاه و محل عرضه کارهای هنری، همان پیکره‌ها، به گونه‌ای متفاوت به مخاطبان آن‌ها عرضه می‌گردد. در این ایستگاه آخر، با فضایی به‌راستی دیگرگونه و گاه بدیع روبه‌رو می‌شویم که گویی به یک نمایشگاه هنر مفهومی (Conceptual ArtL) وارد شده‌ایم و حالا دیگر از فضای آن کارگاه انبارمانند منطقه قلعه حسن‌خان، آشکارا فاصله می‌گیریم و در پس‌زمینه یک تصویر بزرگ‌شده روی یک صفحه نمایش‌گر، تصویری خوش‌آب‌ورنگ، به همراه موسیقی ملایمی، پیکره‌ای پوشیده در لباس عروسی را می‌بینیم که گویی روزگاری تازه را آغاز می‌کند. در گوشه‌ای دیگر، روی تصویر در حال نمایشِ نماهایی از تصاویر یک جنین در حال رشد، با استفاده از امواج فراصوتی به شیوه «صوت‌نگاری»، تصویری از همین آدمک‌های پلاستیکی با تصاویر سونوگرافی در هم می‌آمیزد و صحنه‌هایی بدیع و خلاقانه پدید می‌آید.

فیلمنامه این فیلم به‌عنوان کار مشترک سام کلانتری و سیدعلی میرفتاح، با زبانی غیرمستقیم و با ظرافت بسیار می‌کوشد تا ضمن پرهیز از کاربرد هرگونه کلام، لحنی طنزآمیز به خود بگیرد. در کنار فیلم‌برداری کم‌نقص رضا تیموری، کار انسیه ملکی در زمینه طراحی و ترکیب صداها و درنهایت تدوین فیلم «مانکن‌های قلعه حسن‌خان» (کار روزبه فرازمند) نیز ستودنی است.

اگر در همین نوشتار کوتاه و با نگاهی گذرا با استفاده از همین تصاویر گذرا از فیلم، دریافته باشیم که در توصیف محتوایی چنین اثری چه حرف‌هایی پوشیده و پنهان است و سازنده اثر در انتخاب روش‌های بیانی مناسب، تا چه میزان موفق بوده است، می‌توانیم بر موفقیت چنین فیلمی در توان برقراری ارتباط با مخاطبان خود، مهر تایید بزنیم.

ماهنامه هنر و تجربه

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها