تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۶/۲۲ - ۱۳:۱۴ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 26551

احمد شاهوندنگاهی دیگر به «چهارشنبه سوری»، دومین فیلم برگزیده دهه هشتاد

سینماسینما، احمد شاهوند: «چهارشنبه سوری» که پس از فیلم های «رقص در غبار» (۱۳۸۱) و «شهر زیبا» (۱۳۸۲) سومین ساخته سینمایی اصغر فرهادی است اواخر سال ۱۳۸۳ و اوایل سال ۱۳۸۴ در تهران فیلمبرداری شد و در بیست و چهارمین جشنواره فیلم فجر به نمایش در آمد و با استقبال بی نظیر نویسندگان و منتقدان سینمایی روبرو شد. اصغر فرهادی، هدیه تهرانی و هایده صفی یاری به ترتیب سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول زن و بهترین تدوین را از آن خود کردند و ترانه علیدوستی دیپلم افتخار بهترین بازیگر مکمل زن را گرفت. ضمن اینکه فیلم، سیمرغ بلورین فیلم منتخب تماشاگران را هم به دست آورد. فیلم بلافاصله پس از پایان جشنواره در سینماهای تهران به نمایش درآمد و با رقم بیش از چهارصد میلیون تومان دومین فیلم پرفروش سال ۱۳۸۴ لقب گرفت.

«چهارشنبه سوری» در اواسط سال ۱۳۸۹ در نظرخواهی ماهنامه «صنعت سینما» از ۱۳۰ نویسنده و منتقد سینمایی پس از «درباره الی …» به عنوان دومین فیلم برتر دهه هشتاد سینمایی ایران انتخاب شد.

درام پرتنش «چهارشنبه سوری» به نظر نگارنده یکی از معدود فیلم های اجتماعی سینمای پس از انقلاب است که با گذشت پنج سال از نمایشش همچنان با قدرت تمام در حافظه سینمایی خود را به رخ می کشد. سومین فیلم اصغر فرهادی (قبل از ساخت شاهکاری چون “درباره الی …”)، فیلم کامل و تقریبا بی ایرادی است. از فیلمنامه پرجزئیات و تسلط بی چون و چرای کارگردانش در اجرای میزانسن های دشوار تا بازی های کنترل شده و معرکه هر چهار بازیگر اصلی و تدوین حساب گرانه و میلی متری هایده صفی یاری و از همه مهمتر فیلمبرداری تحسین برانگیز حسین جعفریان و حتی صدای حسن زاهدی و حسین ابوالصدق و طراحی صحنه حسین مجد و گریم مهرداد میرکیانی همه و همه دست به دست هم دادند تا فیلمی چون «چهارشنبه سوری» خلق شود.

درباره فیلم هم در نمایش جشنواره فیلم فجر و هم هنگام نمایش عمومی بارها و بارها گفته شده. در این نوشته سعی شده به شکلی خلاصه و پراکنده نکته های مثبت فیلمنامه و کارگردانی بار دیگر مرور شود. برای علاقمندان به فیلمنامه نوسی و کارگردانی و حتی فیلمبرداری پیشنهاد می کنم فیلم را بار دیگر با دقیق شدن در جزئیات بارها و بارها ببینند.

فیلم با نمای درشتی از عکس یادگاری روحی (ترانه علیدوستی) و عبدالرضا (هومن سیدی) که سوار بر موتور به سمت تهران در حرکت هستند آغاز می شود. در همین حین چادر روحی لای پره های چرخ موتور گیر می کند و موتور واژگون می شود. این اتفاق می تواند نوید شروع اتفاقات دیگر باشد. روحی در نمایی سرپایین وقتی توی پیاده رو به عبدالرضا تاکید می کند که “تند نریا” کنارش بساط سبزه و تنگ ماهی می بینیم. فرهادی با این یک نما زمان فیلم را به راحتی به بیننده منتقل می کند: روزهای قبل از آغاز سال. و وقتی منشی شرکت آدرس برگه ای را که روحی از میان سه برگه بیرون کشیده به او می گوید: “هروی”. موقعیت جفرافیایی خانه مرتضی و مژده هم برای بیننده مشخص می شود.

با یک نما، و با یک کلمه در همان پنج دقیقه نخست، فیلمنامه نویسان زمان و مکان را برای بیننده ترسیم می کنند.
روحی سوار اتوبوس می شود و عنوانبندی با موسیقی شنیدنی پیمان یزدانیان روی دست روحی که از پنجره اتوبوس بیرون آمده آغاز می شود.
ورود روحی به عنوان کارگر به خانه مرتضی (حمید فرخ نژاد) در آخرین سه شنبه سال بهانه ای می شود تا همراه با دوربین حسین جعفریان از نزدیک شاهد زندگی بحران زده این زوج باشیم. فیلمنامه پر از جزئیات است. بیننده تا قبل از ورود روحی به خانه می داند که روحی قرار است بزودی با عبدالرضا ازدواج و به تهران آمده تا به قول همکارش خرج عقدش را جور کند. پس وقتی مژده به روحی پیشنهاد می رود که برای آرایش به خانه سیمین برود، روحی با شور و شوق قبول می کند.

از خرابی زنگ خانه مرتضی که باعث می شود سیمین (پانته آ بهرام) به مرتضی تلفن بزند و بگوید که در را باز کند و همین تماس تلفنی شک مژده (هدیه تهرانی) را به مرتضی بیشتر می کند گرفته تا شیشه شکسته اتاق که روحی در نمای معرفی از خانه آن را می بیند و کاملا نشانگر اتفاقات شب گذشته ای است که چند بار حرفش زده می شود.

بیننده همرا با روحی متوجه می شود که شب قبل زد و خوردی بین مژده و مرتضی بوده، مژده به شوهرش شک دارد و مطمئن است مرتضی با سیمین همسایه آرایشگر واحد روبرویی رابطه دارد. این را از فصل بیادماندنی حمام وقتی مژده پیش خواهرش (سحر دولتشاهی) اشک می ریزد و حرف می زند و در جواب سوال خواهرش که می پرسد: “از کجا می دونی؟” می گوید: “بوش و می ده” می فهمیم. اما وقتی مرتضی پس از آن سکانس زد و خورد در خیابان که اجرایی تحسین برانگیز دارد (دوربین همرا با مرتضی در آسانسور است که رو به پایین می رود. مرتضی از آسانسور بیرون می رود اما دوربین می ماند. مرتضی در خیابان مژده را کتک می زند اما آسانسور رو به بالا حرکت می کند.) در خانه و در یک پلان سکانس ۳ دقیقه و ۴۰ ثانیه ایی که اجرایی فوق العاده دارد، با دلیل کافی و با کمک روحی به مژده ثابت می کند که ارتباطی بین او و سیمین نیست، بیننده یقین می کند که مژده به قول مرتضی بیمار است و روانی. ظاهر و گریم مژده و قطع ارتباطش با احمد (شوهر خواهرش) هم این حس را تقویت می کند. بیننده حق را به مرتضی می دهد. وقتی روحی که برای آرایش، آن هم از جانب مژده به خانه سیمین رفته و از سیمین می شنود که همسایه بغلی (مرتضی و مژده) فردا صبح ساعت ۴ به مسافرت می روند هم نمی تواند دلیل محکمی برای ارتباط مرتضی و سیمین باشد. کما اینکه روحی در همان پلان سکانس معروف آن را ماست مالی می کند. با توجه به اینکه در چند سکانس قبل تر هم شیطنت روحی را از اینکه سیمین را پیش صاحبخانه اش خاله خطاب می کند دیده بودیم، دفاع روحی از سیمین کاملا طبیعی جلوه می کند.

وقتی همه چیز ساکت می شود، مژده از مرتضی می خواهد که به جون امیرعلی قسم بخورد که ارتباطی بین او و سیمین نیست، مرتضی قسم می خورد که زن و بچه و زندگی اش را دوست دارد. آرامش حاکم می شود. عصر شده و صدای ترقه و انفجار هر لحظه بیشتر و بیشتر می شود.

مرتضی و روحی و امیرعلی می روند بیرون که هم امیرعلی را به چهارشنبه سوری ببرند و هم مرتضی خرید سفر فردا را فراهم کند. مرتضی در پارک از روحی می خواهد که از امیرعلی مراقبت کند تا او خرید را انجام دهد. وقتی مرتضی از روحی دور می شود یک لحظه برمی گردد و روحی را نگاه می کند. این نگاه بدجوری مرتضی را مرموز جلوه می دهد و تا حدودی بیننده را به او بدبین می کند. کاش مرتضی می رفت و پشت سرش را نگاه نمی کرد.
مرتضی خرید می کند و و سپس در یک کوچه خلوت در حالی که در ماشین خوابش برده (یک بار هم در اوایل فیلم مرتضی را می بینیم که روی میز خوابش برده) سیمین را می بینیم که سوار ماشین می شود. بیننده شوکه می شود. مرتضی بدجوری عاشق سیمین است. اینجاست که بیننده در این سکانس پنج و نیم دقیقه ای که به لحاظ اجرا همپای دیگر فصل های فیل نیست، پیش از آنکه به این رابطه فکر کند، دلش پیش مژده است. مژده ای که تا لحظاتی قبل روانی بود و بیمار، حالا برای بیننده عزیز می شود. سیمین به نفع مژده کنار می کشد و رابطه را تمام می کند.

سیمین از ماشین پیاده می شود و می رود، اما وقتی آن دو جوان موتور سوار ترقه ای را بیخ گوش او منفجر می کنند، برمی گردد تا به مرتضی پناه ببرد، اما مرتضی و ماشین اش را در کوچه نمی بیند. سیمین هنوز به مرتضی تعلق خاطر دارد.

مرتضی روحی را به عبدالرضا می رساند و می رود. و ای کاش فیلم همانطور که با روحی و عبدالرضا شروع شده بود با همین دو نفر هم تمام می شد.

اما فرهادی به خانه مرتضی و مژده برمی گردد تا تنهایی مرتضی را روی تخت دو نفره نشان دهد. اتفاقی که می شد حدس زد و نیازی به نمایشش نبود. حضور همسر سابق سیمین هم کاملا اضافی است و بیشتر از آنکه کمک کننده باشد، توجیهی است برای اینکه سیمین تمام و کمال از رابطه با مرتضی تبرئه شود.

«چهارشنبه سوری» در تک تک نماهایش نشان از سواد دارد و شعور. همه عوامل با پختگی هرچه تمام تر دست به دست هم داده اند تا اثری خلق شود که بیش از هر چیز دیگری، تماشاگر از دیدن لحظه لحظه آن کیف کند.

«چهارشنبه سوری» قبل از آنکه درباره یک مثلت عشقی و درباره خیانت باشد، درباره قضاوتی است که بیننده همراه با روحی از ابتدا تا انتهای فیلم درباره مرتضی، مژده و سیمین انجام می دهد. قضاوتی که به شکلی گسترده تر در فیلم بعدی فرهادی (درباره الی …) محور اصلی داستان می شود. فیلمی که شد بهترین فیلم دهه هشتاد و چهارمین فیلم برتر تاریخ سینمای ایران.

 

:: این یادداشت به بهانه مروری بر فیلم های منتخب دهه هشتاد سینمایی ایران در ماهنامه “نسیم” شماره ۵۶ (آذر ۱۳۸۹) چاپ شده است ::

* از دیالوگ های فیلم. خواهر مژده وقتی روحی می خواهد به عبدالرضا زنگ بزند و برای آرایش از او اجازه بگیرد، به روحی می گوید.

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها