تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۱/۲۸ - ۱۴:۱۱ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 134058

سینماسینما، شادی حاجی مشهدی

«روسی»، چهارمین فیلم بلند امیرحسین ثقفی، با الهام از پروتاگونیست‌های فیلم‌های وسترن قصه‌ای آکنده از کینه و انتقام‌جویی دارد که با ورود به جهان زنگارگرفته شخصیت‌های مرزبندی‌شده‌اش به پیش می‌رود. مرزهایی که به تبعِ غلبه طبیعت بر تمدن و پلیدی بر پاکی، اثری رازآلود و پرخشونت را خلق کرده‌اند. در «روسی» فرم و فضاسازی به اندازه متن و دیالوگ مهم است و رمزگشایی از ناپاکی‌ها و فرجام‌طلبی برای گناهان گذشته، به تباهی و سرگشتگی قهرمانان خسته و ناسور آن در امروز ختم می‌شود.

ثقفی در «روسی» عشق و حسرت را با خشم و انتقام گره می‌زند و با یک رویکرد فرمالیستی و وسترن‌گونه از خاک و باد و باران، برای قهرمانانش جهانی آخرالزمانی پدید می‌آورد. این‌بار قصه نخ‌نما و تکراری تجاوز و انتقام و عشق‌های نافرجام، در دایره‌ای از فضاسازی، رمزپردازی و با اغراق در بدن و بیان بازیگران روایت می‌شود. چکیده این قصه نحیف که فاقد مقدمه‌چینی مناسب در شخصیت‌پردازی است، در این چند جمله خلاصه می‌شود: توماج (امیر آقایی) در زندان می‌فهمد که به همسرش مرجان (طناز طباطبایی) تعرض شده و از زندان به قصد انتقام می‌گریزد. مرجان که روزگاری عاشق یوسف (میلاد کی‌مرام) بوده، توماج را پس می‌زند. یوسف و ابراهیم (صابر ابر) برادرند، یوسف سرگشته است و خود را به سبب گناهی که نمی‌دانیم چیست، مستوجب عقوبت می‌داند. ابراهیم درمانده و الکلی است؛ پدر دخترک کر و لالی که در آلونک مکانیکی روزگار می‌گذراند و حقیقت را تا آن‌جا که می‌تواند، از توماج پنهان می‌کند. مسائل گنگ زیادی وجود دارند که باید تا پایان فیلم آشکار شوند، اما روند این کشف و شهود کند و کرخ و بی‌شاخ‌وبرگ است. خشم فروخورده و مازوخیستیک مرجان، گذشته خاک‌گرفته توماج، مکافات عمل اشتباه یوسف و دلیل فرارش از معشوق، تنهایی و دائم‌الخمری ابراهیم، خطای بزرگ عطا (برادر توماج) و سرگذشت تلخ پدر، درباره دختر بینوا و مهاجر روس، که سرآغاز رشته این همه گناه نابخشودنی است…  قاب‌بندی‌ها در این فیلم چشم‌نواز و حساب‌شده است و در طراحی میزانسن به عناصر بصری ثابت و متحرک در هر نما دقت شده. حرکت دوربین به‌ویژه در نماهای لانگ شات و اکستریم لانگ شات، نشان از وسواس کارگردان در استفاده از عناصر طبیعی و واقعی موجود در صحنه دارد. که نمونه‌های مشابهش را در آثار برجسته سینمای وسترن یا نماهای کارت پستالی آنجلو پولوس هم پیش‌تر دیده‌ایم. زمان و مکان در «روسی» معلوم نیست و فیلم‌ساز با تاکید بر این بی‌هویتی، بستر قصه را از جغرافیا و تاریخ جدا می‌سازد تا بیشتر به سرگشتگی و برزخ درونی شخصیت‌هایش نزدیک شود.

موسیقی کارن همایون‌فر نکته بارز و مثبت دیگری است که با فضای کلی فیلم هم‌خوانی دارد و با الهام از حس خشم و ندامت جاری در فیلم ، مخاطب را درگیر و مجذوب خود می‌کند.  ثقفی در «روسی» اگرچه با تاثیر از رویارویی درونی شخصیت‌هایی که دنیای اطرافشان برای آن‌ها تنگ است و خواهان عصیان و سرکشی‌اند، می‌خواهد به مفاهیم مورد ستایش در سینمای تارکوفسکی یا برسون نزدیک شود، اما به‌وضوح از سویه دغدغه‌مندی معنوی و بازگشت به ریشه و تبار آدمی در کنار تصویرسازی و تعبیرپذیری در این ساختار فرم‌گرا غافل می‌شود. او انبوه گزاره‌ها و اطلاعاتی را که باید از راه تصویر به بیننده منتقل شود، از راه کلام و دیالوگ به بیننده می‌رساند. آن هم به شکل فریاد‌های خشمگین و ضجه‌های دردآلودی که به واقع هنوز ریشه‌های منطقی آن‌ها را درک نکرده‌ایم. همه آن‌چه باید بدانیم و بفهمیم، از دهان آدم‌هایی به گوش می‌رسند که در این مدت نتوانسته‌ایم با آن‌ها هم‌ذات‌پنداری کنیم و این اصلی‌ترین مسئله «روسی» است.

منبع: ماهنامه هنروتجربه

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها