منوچهر هادی حد وسط ندارد؛ فیلمهایش یا تلخ، سیاه و نومیدانه هستند – «زندگی جای دیگری است» و «کارگر ساده نیازمندیم» – یا شوخ و شنگ و شیرین – «من سالوادور نیستم» و همین «آینهبغل» – به نظر میرسد سلیقه کارگردان درام تلخ اجتماعی است، ولی شرایط او را گاهی بهسمت کمدی سوق میدهد. به فیلمها که نگاه میکنیم متوجه میشویم هادی در پرداخت درامهای تلخ اجتماعی به مراتب موفقتر است. هرچند در نمونهای مثل «کارگر ساده نیازمندیم» بهعنوان کارگردان چندان نتوانسته تناسب را رعایت کند و خودش هم غرق قصه تلخش شده و در میزان تباهی روزگار کاراکترهایش به افراط تن داده است. «زندگی جای دیگری است» همچنان بهترین فیلم کارنامهاش است که با وجود برخی ضعفها ملودرامش خوب و مؤثر از کار درآمده است.
در کنار روایت قصههای تلخ اجتماعی، هادی برای بازار کمدی هم میسازد. فیلمهایی برای گذران زندگی و تامین آتیه و جمعکردن سرمایه برای اینکه بتواند برای دل خودش هم فیلم بسازد. تا اینجای کار به هادی ایرادی وارد نیست. بهعنوان کارگردانی که پشتش به جایی بند نیست و کسی برایش بودجه میلیاردی کنار نمیگذارد تا فیلم دلخواهش را بسازد و باید از خود سینما پول دربیاورد از این مشروعتر و حرفهایتر راهی وجود ندارد. مشکل از جایی شروع میشود که فیلمساز تصورش از فیلم خوب، انباشتهکردن فریم به فریم اثر با تلخی و تیرهروزی شخصیتهاست و کمدی برایش ژانری علیالسویه است. مشکلی که میشود گفت در سینمای ایران عمومیت دارد و نتیجه اینکه فیلمی چون «من سالوادور نیستم» تنها به صرف حضور رضا عطاران و بداهههایش قرار است کمدی شود و فیلم با چنان شتاب و در وقت کمی ساخته شده که پیداست برای فیلمساز درآمدن موقعیتها و شوخیها که قاعدتا باید به فرایندی به نام سینمای کمدی بینجامد، اهمیتی نداشته است.
در واقع، فیلمساز در چنین فیلمهایی نقشی حداقلی برای خودش در نظر گرفته و این ستاره پولساز است که حرف اول و آخر را میزند و زمام فیلم را در دست میگیرد. در «آینه بغل» که نسبت به «من سالوادور نیستم» فیلم بهتری از کار درآمده است، هم باز این ستارهها هستند که باید گلیم فیلم را از آب بیرون بکشند و حالا جای رضا عطاران را محمدرضا گلزار و جواد عزتی گرفتهاند. برای تماشاگری که در مواجهه با کمدی ایرانی با کف توقع و انتظار پا به سالن سینما میگذارد، «آینهبغل» سرگرمکننده است و در جاهایی هم خندهدار. سروشکلش هم مثل «خالتور» سرهمبندیشده نیست. این ایده هم که زوج جوانی برای تفرج و تفریح مازراتی گرانقیمتی را در اختیار بگیرند و بعد با شکستهشدن آینهبغل ماشین دنبال جورکردن پول بیفتند، جذاب است. با یک انتظار حداقلی و درنظرگرفتن اینکه سینمای کمدی این سالها چه سطحی داشته و با چه داشتههایی گیشه را فتح کرده، «آینهبغل» یک سر و گردن بالاتر از برخی کمدیهای فارسی پرفروش این سالهاست.
مشکل از جایی شروع میشود که بخواهیم قدری از این کف توقع و انتظار، بالاتر بیاییم و بهویژه در نیمه دوم فیلم، بخواهیم نقش و سهم کارگردان را از شخصیتهایی که در دل داستان ایجاد میکند جستوجو کنیم. نوشتن درباره اینکه «آینه بغل» هم با شوخیهای لحظهای و بامزگی بازیگرانش پیش میرود، دردی از تماشاگر و فیلمساز دوا نمیکند. تماشاگر آنقدر از واقعیت تلخ بیرونی خسته و دلزده است که کمی فانتزی و شوخی برایش کفایت میکند و فروش «آینهبغل» نشان میدهد او به همینها قانع است.
برای فیلمساز هم که اینبار بهتر از کمدی قبلیاش کار کرده، واردشدن به جزئیات ثمری ندارد؛ چون نبود جزئیات، حاصل بیتوجهی به نکتهای کلی است: اینکه سینمای کمدی که در دلش انبوهی شاهکار غنی و پرمایه ساخته شده، بهعنوان ژانر در اینجا آنقدر سرسری گرفته شده که اگر یکی دو شوخی بامزه از کار درآیند باید کلاهمان را هم بالا بیندازیم. «آینه بغل» با همین دستمایه و همین بازیگران میتوانست کمدی جالبتوجهی از کار درآید، ولی در شمایل فعلی، فیلمی است که با گلزار و جواد عزتی، خوب میفروشد و هدف از ساخت آن هم صرفا همین بوده است.
اینکه خلق موقعیتهای کمدی چقدر مبتنی بر ژانر هستند، شوخیها چطور پرداخت شده و لحن فانتزی فیلم تا چهاندازه متناسب است، ظاهرا جرو بحثهای ملالآوری هستند که به عوالم سازندگان فیلم و تماشاگر ربطی ندارند. مهم این است که «آینه بغل» خوب میفروشد و حالا منوچهر هادی میتواند با خیالی آسودهتر در تدارک یک فیلم تلخ اجتماعی دیگر باشد.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- رسم اعتراض/ مسعود کیمیایی و عدالتی که همیشه نگران قضاوت است
- چرا پرسش درباره فیلم نساختن ناصر تقوایی متظاهرانه یا دستکم سادهلوحانه است؟ ناخدای بازنشسته
- مغز دیگری/یادداشتی از سعید مروتی درباره مرد عوضی ساخته محمد رضا هنرمند
- خداحافظی طولانی/یادداشتی از سعید مروتی به مناسبت دومین سالگرد درگذشت کیارستمی
- ساعت ۵ عصر بهمن فرمانآرا در «دلم میخواد» از دلافسردگی به نشاط اجتماعی میرسد
- اشکهای «قدرت»/یادداشتی از سعید مروتی درباره گوزنها ساخته مسعود کیمیایی
- درباره فیلم «دهه پرشور ۱۹۲۰» از بهترینهای رائول والش
- غمگین بود و خسته/یادداشت سعید مروتی درباره فیلم لیلا ساخته داریوش مهرجویی
- نگاه سعید مروتی به فیلم «طعمگیلاس»، بهمناسبت ۲۰ سالگی آن: سنگی بر گوری
- ۳۰ سال گذشته و «اجارهنشینها» همچنان تماشاگرش را میخنداند:ساکنان یک کمدی مستحکم
- درباره «آینهبغل»:«کما»، منهای التهاب
- عقبنشینی در پی عقبنشینی/یادداشت سعید مروتی درباره اکران نشدن عصبانی نیستم
- خالتور کاری می کند که گنج قارون ،شاهکار به نظر برسد/یادداشتی از سعید مروتی
- دونده خستگیناپذیر/یادداشتی از سعید مروتی درباره امیر نادری به بهانه اکران فیلم کوه
نظر شما
پربازدیدترین ها
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- داستان پرسر و صدای «بیسر و صدا»
- «سرِ انقلاب»؛ خنده در اتاق بازجویی، نمایش فروپاشی قدرت
- مقایسه فیلمنامه «کوچک جنگلی» تقوایی با سریال افخمی/ از پژوهشِ روایتمحور تا روایتِ موردپسند صداوسیما
- حقایقی درباره فیلم سرب ساخته مسعود کیمیایی به بهانه نمایش آن از تلویزیون
آخرین ها
- «شمعی در باد»؛ جسورانهترین فیلم نیمه اول دهه هشتاد
- مهتاب ثروتی و مرجان اتفاقیان به «خاکستر خیال» پیوستند
- «جزیره آزاد»؛ خداوندگار خودخوانده جزیره آزاد
- جیمز کامرون: از سلطه هوش مصنوعی میگریزم/ «آوارتار۳» و شروع افتخارآمیز اکران
- بازیگر آمریکایی خودکشی کرد
- «قمرتاج»؛ از ثبتِ واقعیت تا سازماندهی روایت
- «یک تصادف ساده»، فیلم مورد علاقه باراک اوباما
- مدیران تلویزیون به جای اینکه نقدها را بپذیرند به انتقاد از منتقدان می پردازند
- آخرین قاب یک کارگردان در «سینماحقیقت۱۹»/ احسان صدیقی درگذشت
- «شهر خاموش»؛ طلسم فاوست بر فراز شهر
- واکنش روزنامه هفت صبح به مصاحبه اخیر مهران مدیری : از برج عاج خود پایین نیامد
- استوری سحر دولتشاهی از پشت صحنه «هزار و یک شب»
- از «بادکنک سفید» تا «طعم گیلاس» در نیویورک
- پرویز شهبازی و سینمای مولف
- معرفی برگزیدگان بیست و چهارمین جشن حافظ؛ «پیر پسر» چهار جایزه گرفت/ سه جایزه برای «تاسیان»
- نقش هوش مصنوعی در باز طراحی کسب و کارها در ۲۰۲۶
- نمایش مناسبات داخل زندانها در سریالهای نمایش خانگی چگونه است؟
- «کفایت مذاکرات»؛ شوخیهای نخنما
- چهلوسومین جشنواره جهانی فیلم فجر؛ آزمونی جدی و نگاهی رو به آینده
- نمایش «بانو»ی داریوش مهرجویی در بنیاد حریری
- مستند «جستجو در تنگنا»؛ چیزی که شور زندگی خلق میکند
- «افسانه فیل»؛ سوار فیلی بزرگ و سفید، که انگار همهی راه را بلد بود
- سینمای ما چه سرسبز بود!/به بهانه نمایش نسخه بازسازی شده سارا مهرجویی در موزه سینما
- «کج پیله» وقتی زنها از پوست خودشان، خارج میشوند
- «راه دیگهای نیست»؛ خشونت مرهم زخم
- تحلیلی بر افت ژانر وحشت با تمرکز بر چهارگانه «احضار»/ این فیلم، ترسناک نیست
- «فریاد زیر آب» و موجی که فروکش نکرد
- پیشبینیهای جدید نشریه واریتی برای اسکار ۲۰۲۶
- «سرِ انقلاب»؛ خنده در اتاق بازجویی، نمایش فروپاشی قدرت
- جزئیاتی درباره فیلم جدید ایناریتو/ «دیگر» با بازی تام کروز یک سال دیگر اکران میشود





