تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۱۰/۱۰ - ۰۰:۳۸ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 76221

سعید مروتی
منتقدسینما در روزنامه آسمان آبی نوشت :

منوچهر هادی حد وسط ندارد؛ فیلم‌هایش یا تلخ، سیاه و نومیدانه هستند – «زندگی جای دیگری است» و «کارگر ساده نیازمندیم» – یا شوخ و شنگ و شیرین – «من سالوادور نیستم» و همین «آینه‌بغل» – به نظر می‌رسد سلیقه کارگردان درام تلخ اجتماعی است، ولی شرایط او را گاهی به‌سمت کمدی سوق می‌دهد. به فیلم‌ها که نگاه می‌کنیم متوجه می‌شویم هادی در پرداخت درام‌های تلخ اجتماعی به مراتب موفق‌تر است. هرچند در نمونه‌ای مثل «کارگر ساده نیازمندیم» به‌عنوان کارگردان چندان نتوانسته تناسب را رعایت کند و خودش هم غرق قصه تلخش شده و در میزان تباهی روزگار کاراکترهایش به افراط تن داده است. «زندگی جای دیگری است» همچنان بهترین فیلم کارنامه‌اش است که با وجود برخی ضعف‌ها ملودرامش خوب و مؤثر از کار درآمده است.
در کنار روایت قصه‌های تلخ اجتماعی، هادی برای بازار کمدی هم می‌سازد. فیلم‌هایی برای گذران زندگی و تامین آتیه و جمع‌کردن سرمایه برای این‌که بتواند برای دل‌ خودش هم فیلم بسازد. تا این‌جای کار به هادی ایرادی وارد نیست. به‌عنوان کارگردانی که پشتش به جایی بند نیست و کسی برایش بودجه میلیاردی کنار نمی‌گذارد تا فیلم دلخواهش را بسازد و باید از خود سینما پول دربیاورد از این مشروع‌تر و حرفه‌ای‌تر راهی وجود ندارد. مشکل از جایی شروع می‌شود که فیلمساز تصورش از فیلم خوب، انباشته‌‌کردن فریم به فریم‌ اثر با تلخی و تیره‌روزی شخصیت‌هاست و کمدی برایش ژانری علی‌السویه است. مشکلی که می‌شود گفت در سینمای ایران عمومیت دارد و نتیجه این‌که فیلمی چون «من سالوادور نیستم» تنها به صرف حضور رضا عطاران و بداهه‌هایش قرار است کمدی شود و فیلم با چنان شتاب و در وقت کمی ساخته شده که پیداست برای فیلمساز درآمدن موقعیت‌ها و شوخی‌ها که قاعدتا باید به فرایندی به نام سینمای کمدی بینجامد، اهمیتی نداشته است.
در واقع، فیلمساز در چنین فیلم‌هایی نقشی حداقلی برای خودش در نظر گرفته و این ستاره پولساز است که حرف اول و آخر را می‌زند و زمام فیلم را در دست می‌گیرد. در «آینه بغل» که نسبت به «من سالوادور نیستم» فیلم بهتری از کار درآمده است، هم باز این ستاره‌ها هستند که باید گلیم فیلم را از آب بیرون بکشند و حالا جای رضا عطاران را محمدرضا گلزار و جواد عزتی گرفته‌اند. برای تماشاگری که در مواجهه با کمدی ایرانی با کف توقع و انتظار پا به سالن سینما می‌گذارد، «آینه‌بغل» سرگرم‌کننده است و در جاهایی هم خنده‌دار. سروشکلش هم مثل «خالتور» سرهم‌بندی‌شده نیست. این ایده هم که زوج جوانی برای تفرج و تفریح مازراتی گران‌قیمتی را در اختیار بگیرند و بعد با شکسته‌شدن آینه‌بغل ماشین دنبال جورکردن پول بیفتند، جذاب است. با یک انتظار حداقلی و درنظرگرفتن این‌که سینمای کمدی این سال‌ها چه سطحی داشته و با چه داشته‌هایی گیشه را فتح کرده، «آینه‌بغل» یک سر و گردن بالاتر از برخی کمدی‌های فارسی پرفروش این سال‌هاست.
مشکل از جایی شروع می‌شود که بخواهیم قدری از این کف توقع و انتظار، بالاتر بیاییم و به‌ویژه در نیمه دوم فیلم، بخواهیم نقش و سهم کارگردان را از شخصیت‌هایی که در دل داستان ایجاد می‌کند جست‌وجو کنیم.  نوشتن درباره این‌که «آینه بغل» هم با شوخی‌های لحظه‌ای و بامزگی بازیگرانش پیش می‌رود، دردی از تماشاگر و فیلمساز دوا نمی‌کند. تماشاگر آن‌قدر از واقعیت تلخ بیرونی خسته و دلزده است که کمی فانتزی و شوخی برایش کفایت می‌کند و فروش «آینه‌بغل» نشان می‌دهد او به همین‌ها قانع است.
برای فیلمساز هم که این‌بار بهتر از کمدی قبلی‌اش کار کرده، واردشدن به جزئیات ثمری ندارد؛ چون نبود جزئیات، حاصل بی‌توجهی به نکته‌ای کلی است: این‌که سینمای کمدی که در دلش انبوهی شاهکار غنی و پرمایه ساخته شده، به‌عنوان ژانر در این‌جا آن‌قدر سرسری گرفته شده که اگر یکی دو شوخی بامزه از کار درآیند باید کلاهمان را هم بالا بیندازیم. «آینه بغل» با همین دستمایه و همین بازیگران می‌توانست کمدی جالب‌توجهی از کار درآید، ولی در شمایل فعلی، فیلمی است که با گلزار و جواد عزتی، خوب می‌فروشد و هدف از ساخت آن هم صرفا همین بوده است.
این‌که خلق موقعیت‌های کمدی چقدر مبتنی بر ژانر هستند، شوخی‌ها چطور پرداخت شده و لحن فانتزی فیلم تا چه‌اندازه متناسب است، ظاهرا جرو بحث‌های ملال‌آوری هستند که به عوالم سازندگان فیلم و تماشاگر ربطی ندارند. مهم این است که «آینه بغل» خوب می‌فروشد و حالا منوچهر هادی می‌تواند با خیالی آسوده‌تر در تدارک یک فیلم تلخ اجتماعی دیگر باشد.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها