تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۱۱/۱۱ - ۰۳:۰۰ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 129538

سینماسینما، پویا نبی

بی تردید فریدون جیرانی را باید هنرمندی چند وجهی و با نگاهی جامع الاطراف دانست. هنرمندی که تاثیرات او صرفا به عنوان یک کارگردان صاحب نام متوقف نمی شود و جایگاه او به عنوان روزنامه نگار، مورخ سینمایی و فیلمنامه نویس هم حائز اهمیت است. شخصیتی که به واقع یک دایره المعارف سینمایی است و از اندرونی های تاریخ سینمای ایران آگاه است. در این بخش بیشتر روی فیلمسازان و فیلمهای تمرکز دارم که یک علاقه حسی و عاطفی در همه دوران زیستی ام نسبت به آنها داشته ام و به نوعی آنها را فیلم و یا فیلمسازان بالینی ام تلقی کرده ام. بهانه نگارش این یادداشت به نسبت طولانی بزرگداشت و داوری فریدون جیرانی در جشنواره سی و هشتم فیلم فجر است و البته همزمانی اکران فیلم متاخر ایشان با نام «آشفته‌گی» که این روزها روی پرده های سینماست.

فریدون جیرانی کارگردان

وقتی به کارنامه فریدون جیرانی در مقام کارگردان نگاه می کنیم می توانیم سه دوره فیلمسازی را که از زمستان ۷۶ آغاز می شود را رصد کنیم. در این تک نگاری از عمد قصد ندارم به فیلم نخست جیرانی یعنی «صعود» محصول ۱۳۶۶ بپردازم که شاید حاصل یک ذوق زدگی در ساخت اولین فیلم بلند بود و جز شکست چه در گیشه و چه در منظر منتقدین هیچ دستاوردی نداشت. تنها فیلم سینمای ایران که جیرانی در مقام کارگردان اثر و هم زمان با اکران عمومی آن نقد مفصلی بر آن نوشت و ایرادهای خود را شماتت کرد! و سبب شد تا جیرانی بیش از ده سال از قافله فیلمسازی باز بماند.

اما دوره نخست که به تعبیر نگارنده مهم ترین دوره فیلمسازی جیرانی است و او را در سطح یک کارگردان صاحب جایگاه در سینمای ایران ارتقا می دهد دوره فیلمهای رومنس / تریلر است که حد فاصل سالهای ۷۶ تا ۸۴ و با آثار مهمی چون «قرمز»، «آب و آتش»، «شام آخر» و «سالاد فصل» معرفی و دسته بندی می شود.  فیلمهایی که ترکیبی از رومنس تریلرهای آمریکایی و پاورقی های مطبوعات دهه بیست، سی و چهل ایران همچون آثار: پرویز قاضی سعید، حسین قلی مستعان و امیر عشیری  است. آثاری که حاصل فضای نسبتا باز سیاسی محمد خاتمی و دوران موسوم به دوم خرداد است. این دوران روی درام های عاشقانه با پایان های تراژیک در طبقه متوسط اجتماعی تمرکز دارد. ذکر این نکته بسیار ضروری است که فریدون جیرانی جزو آن دسته از فیلمسازان سینمای ایران است که تغییر فضای سیاسی و سلیقه مدیران سینمایی در نحوه فیلمسازی او تاثیر چشم گیری داشته برای مثال نگاه تابو شکنانه جیرانی در آثاری چون «آب و آتش» و «شام آخر» که روایت گر رابطه های عاشقانه نا متعارف است تنها در همان برهه زمانی قابلیت ساخت و تولید دارد و عملا با شروع دوره دوم ریاست جمهوری محمد خاتمی و فشار نگاه تمامیت خواه اصولگرایان، جیرانی نیز از ایده های بی پروای خود فاصله می گیرد و به تولید فیلمهای خنثی چون «صورتی» روی می آورد که فاصله آشکاری با سلیقه فیلم بینی و فیلمسازی او دارد.

دوره دوم فیلمسازی جیرانی از تابستان ۸۴ و روی کار آمدن محمود احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهوری و حسین صفار هرندی به عنوان وزیر ارشاد وقت آغاز می شود و تا سال ۱۳۹۲ امتداد پیدا می کند. حاصل این دوران ساخت فیلمهایی چون «پارک وی»، «قصه پریا»، «من مادر هستم»، «خواب زده ها» و ساخت سریال «مرگ تدریجی یک رویا» برای شبکه دوم سیما است. آثاری که جز فیلم من مادر هستم در چرخشی آشکار با نگاه تابو شکنانه دوره نخست فیلمسازی وی است و عموما روی قصه های ملودرام که بیشتر یادآور دوران فیلمنامه نویسی جیرانی در دهه شصت و اوایل هفتاد است تمرکز دارد. شاید تنها تک مضراب این دوره رکود را بتوان در فیلم من مادر هستم رصد کرد. فیلمی که حاصل نگاه باز جواد شمقدری به عنوان اولین رئیس سازمان سینمایی و درست در زمانی که وی تلاش دارد پس از اتفاقات سال ۱۳۸۸ و قهر طبقه متوسط و هنرمندان آنها را به دولت روی کار آمده خوش بین کند و  اعتماد آنها را جلب سازد در نتیجه برای یک دوره بسیار کوتاه قوانین پروانه ساخت و نمایش را تا حدی نا دیده می گیرد و حاصل آن دوران رفع توقیف آثاری چون به رنگ ارغوان (ابراهیم حاتمی کیا)، تسویه حساب (تهمینه میلانی) و آتشکار (محسن امیر یوسفی) و تولید فیلمنامه های چون گزارش یک جشن (ابراهیم حاتمی کیا)، خیابان های آرام (کمال تبریزی)، هیچ (عبدالرضا کاهانی)، پریناز (بهرام بهرامیان) و من مادر هستم به کارگردانی فریدون جیرانی است که همگی در مرحله پروانه نمایش به مشکلات جدی خوردند و اتفاقات متعددی در زمان اکران آنها به وقوع پیوست. جیرانی در من مادر هستم به دلیل فضای باز ایجاد شده در سازمان سینمایی مجددا به سمت قصه های مورد علاقه خود می رود و از دل یک خانواده متلاشی شده طبقه متوسط (نو کیسه) که حاصل اقتصاد دولت محمود احمدی نژاد است قصه ای ملودرام با رگه های جنایی/ دادگاهی را بیرون می آورد که حاصل ساخت و اکران این فیلم لشکر کشی انصار حزب الله مقابل ساختمان سازمان سینمایی و قرار گرفتن دو تفکر مقابل هم بود که عدم تمکین شمقدری و علیرضا سجادپور (رئیس نظارت و ارزشیبابی وقت) به پایین کشیدن این فیلم باعث بدعت های تازه ای در سینمای ایران شد. جملگی انتشار لیست فیلمهای تحریمی توسط حوزه هنری و شکایت انصار حزب الله از سازندگان اثر بود.

دوره دوم فیلمسازی جیرانی سوای نگاه محافظه کارانه یک تفاوت عمده نیز با دوره نخست دارد و آن نگارش فیلمنامه ها توسط لیلا لاریجانی و رحمان سیفی آزاد است که در آثاری چون قصه پریا، خواب زده ها، من مادر هستم و سریال تعبیر وارونه یک رویا نمود عینی پیدا می کند. امروز که در یک لانگ شات و پس از گذر تقریبا ده سال به آن دوره فیلمسازی جیرانی نگاه می کنیم شاید بی راه نباشد اگر بگوییم به غیر از نگاه خفقان آور سانسور در دولت های محمود احمدی نژاد تلقی این دو نویسنده که به هر حال یکی از آنها از مدیران ارشد تلویزیون به شمار می آمد هم در شکل گیری این فضای خنثی بی تاثیر نبوده است که فیلمساز را به سمتی خارج از سلیقه شخصی اش سوق داده است.

تاثیرات حواشی اکران من مادر هستم سبب می شود جیرانی در دو سال آخر ریاست جواد شمقدری به مهره ای مشکوک بدل شود و فیلمنامه های او در شورای پروانه ساخت با در بسته مواجه شوند البته در این تلقی نظارتی صحبت های جنجالی جیرانی در آخرین قسمت های برنامه هفت که مسعود ده نمکی و همفکرانش را در سلیقه مطلوب سینماییشان به چالش گرفت هم بی تاثیر نبود و با اینکه چندین بار برای فیلمنامه «خانوم» درخواست پروانه ساخت داد اما سرانجام قرعه به نام تینا پاکروان افتاد تا این فیلمنامه را جلوی دوربین ببرد و جیرانی برای اینکه به قول خودش از عرصه فیلمسازی حذف نشود و طلسم پروانه ساخت او نیز بشکند دست به ساخت «خواب زده ها» زد که بعدها عنوان کرد از ساخت آن پشیمان است و محصول نهایی آن چیزی نیست که در ذهن داشته است. پس از ساخت و شکست تجاری و هنری خواب زده ها جیرانی برای چند سال به گوشه سینما رانده می شود و به کاری می پردازد که در آن تبحر داشته و در دهه هفتاد نیز به آن مشغول بوده و همانا انتشار یک روزنامه سینمایی با حضور یکی از بهترین تحریریه های سینمایی در آن سالها بود، تیمی متشکل از مینا اکبری، خسرو نقیبی، احسان ظلی پور و علی مسعودی نیا در گرافیکی جذاب که انتشارش به یک سال هم قد نداد و به دلیل مشکلات مالی متوقف ماند و از آن امروز تنها یک کانال تلگرامی باقی مانده است.

در اواخر دوره اول حسن روحانی و فضای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی پسا برجام هستیم دوره سوم فیلمسازی جیرانی آغاز می شود. دوره ای به شدت متفاوت با هر آنچه پیش از این فیلمساز سراغ داشتیم. فضای اقتصادی ایجاد شده پس از برجام و حضور فیلمسازان تازه نفس جیرانی را بنا داشت که به سراغ ایده های جاه طلبانه تر و همسو با نگاه مخاطبین جدید سینمای ایران برود مخاطبینی که سریال های روز آمریکایی را دنبال می کنند و از دست درام ها و کمدی های نازل و محافظه کار ایران خسته شده بودند. حاصل آغاز این تغییر مسیر ساخت فیلم مهم «خفه گی» است که بازگشتی پرشکوه به دوران اوج فیلمسازی اش  است و تفاوتی آشکار با تولیدات دیگر همنسلانش دارد که هنوز در همان ایده های قدیمی دهه ۶۰ باقی مانده اند و عموما باعث دلسردی طرفداران خود می شوند. جیرانی در خفه گی که در نگاه نگارنده جزو مهم ترین تولیدات دهه نود شمسی است به سراغ یک فیلم نوآر تمام عیار می رود آن هم در بستری بی مکان و بی زمان که یادآور فیلمهای اروپای شرقی است و با اجزای گرافیکی ویژه همچون فیلمبرداری، طراحی صحنه و لباس و لحن عبوسی که یادآور برخی نوآرهای فرانسوی است و یکی از فرازهای کارنامه فیلمسازی اش پس از شکست تمام قد خواب زده ها را رقم می زند که با واکنش سرد و حیرت انگیز داوران جشنواره فجر رو به رو می شود که حتی می توان با کمی اغماض صفت «تحقیر» را در داوری آن سال نسبت به این اثر جذاب و توامان متفاوت به کار برد. اما توفیق تجاری خفگی و واکنش مثبت منتقدین به ذوق آزمایی جیرانی سبب شد او در مسیری که در پیش گرفته و می خواست دلی ترین فیلمهایش را به تصویر بکشد مصمم تر شود و با رفع اشکالات فیلمنامه خفه گی به سراغ داستانی رفت که حدود بیست سال بعد از ساخت شام آخر در آرزوی ساخت آن بود فیلمنامه ای با نام اولیه «بی گناهان» که نسخه اول آن با همکاری مورخ صاحب نام  حسن حسینی و بر اساس یک فیلم کلاسیک با نام «مرده رینگر» محصول ۱۹۶۴ به کارگردانی پل هنریک و با بازی بتی دیویس نوشته شده بود و قصه خواهران دوقلو که وارد فضایی جنایی می شوند را روایت می کرد، که حتی همان بیست سال قبل مذاکراتی با مهناز افشار برای بازی در این دو نقش صورت گرفته بود و قرار بر این بود که فیلم در دفتر یدالله شهیدی همان جایی که شام آخر تولید شد ساخته شود اما مناسبات محافظه کارانه تولید در سینمای ایران باعث شد که ساخت این فیلم بیست سال عقیم بماند و جیرانی در همه این سالها و در تمام گفتگو های خصوصی و عمومیش از علاقه خود به ساخت این داستان بگوید تا اینکه در سال ۹۶ شرایط مجددا فراهم شد تا آن داستان از بایگانی خارج شود، مذاکراتی با لیلا حاتمی برای ایفای این نقش ها صورت می گیرد اما به دلیل بالا بودن مخارج تولید جیرانی تصمیم می گیرد تغییراتی در فیلمنامه بدهد و همانا عوض کردن شخصیت خواهران دوقلو به براداران دوقلو با نام بردیا و باربد زورق با بازی بهرام رادان است و البته تلفیق این داستان با یکی دیگر از فیلمهای مورد علاقه جیرانی یعنی حرارت تن (لارنس کاسدان) است که پایان بندی آشفتگی عملا ادای دینی به این فیلم نوار محبوب است . البته شایان ذکر است آشفتگی بر خلاف خفه گی آنگونه که انتظار می رفت چه در جشنواره فیلم فجر و چه از جانب مخاطبین مورد استقبال واقع نشد و جزو فیلمهای کم تر دیده شده سال جاری بود که با فروشی حدود ۸۰۰ میلیون تومان به اکرانش پایان داد. یک نکته حائز اهمیت در دوره سوم فیلمسازی جیرانی حضور او به عنوان تهیه کننده در این آثار است. جیرانی که گویی از مناسبات تولید در سینمای محافظه کار ایران خسته شده تصمیم می گیرد دلی ترین فیلهای کارنامه اش را به تهیه کنندگی خود جلوی دوربین ببرد انگار که اعتقاد چندانی به ساخت این مدل از فیلم در دفاتر تهیه کنندگان ایران ندارد.

فریدون جیرانی فیلمنامه نویس

همانطور که پیش تر اشاره شد فریدون جیرانی کار خود را در سینما به عنوان فیلمنامه نویس آغاز کرد اولین فیلمنامه ای که نوشت و روانه اکران شد «آفتاب نشین ها» ساخته مهدی صباغ زاده محصول ۱۳۶۰ بود و بعدها در کنار اصغر عبدالهی و فرید مصطفوی جزو مهم ترین فیلمنامه نویسان مستقل بعد از انقلاب تا اواسط دهه هفتاد شد. تبحر او در نگارش فیلمنامه های ملودرام اشک انگیز و توامان پرفروش که ریشه در علاقه های او داشت بر همگان ثابت شده بود. آثاری که اوج آن ها را می توان در گلهای داودی (رسول صدر عاملی) و اشک ها و لبخندها (شاپور قریب) رصد کرد. البته شاید کمتر کسی بداند که جیرانی فیلمنامه نویسی را نه در اوایل انقلاب بلکه چند سال قبل تر از آن آغاز کرده بود. اکران دو فیلم تابستان ۴۲ (رابرت مولیگان) و فروش اعجاب انگیر در امتداد شب (پروز صیاد) در آن سالها جیرانی را بر آن داشت تا فیلمنامه ای با محوریت رابطه عاشقانه یک زن در آستانه میان سالی و پسری جوان را طبق همان الگو بنویسد و قرار بود ساموئل خاچیکیان (یکی از فیلمسازان محبوب جیرانی در سینمای ایران) آن را با بازی فروزان بسازد اما حوادث منتج به انقلاب اسلامی امان نداد و ساخت این فیلمنامه در حد یک قرار باقی ماند. فیلمنامه ای که حدودا بیست سال بعد جیرانی آن را با نام «شام آخر» جلوی دوربین برد. همچنان فریدون جیرانی در سال ۱۳۵۴ فیلمنامه ای سیاسی برای دوست و استاد خود خسرو هریتاش می نویسد که حتی تا مرحله پیش تولید هم جلو می رود اما هریتاش از ساخت آن انصراف می دهد و به سراغ فیلمنامه «ملکوت» می رود.

جیرانی تا اواسط دهه هفتاد یکی از پر کار ترین فیلمنامه نویسان سینمای ایران است که در رفع نواقص فیلمنامه ها دستی توانا دارد و شاید بتوان او را نخستین کسی قلمداد کرد که عنوان بازنویسی فیلمنامه را به سینمای ایران آورد. او در گفتگویی با امید روحانی در برنامه اینترنتی ۳۵ گفت: در سالهای اخیر هم چندین فیلمنامه را بازنویسی کرده ام اما نامم را به دلایلی در تیتراژ قید نکردم .

علاقه جیرانی در حوزه مطالعات سینمایی کم کم دنیای فیلمنامه نویسی او را هم شکل داد. او از مشتاقان سینمای فارسی پیش از انقلاب، سینمای عامه پسند ایتالیا در دهه چهل و پنجاه میلادی که معروف به فیلمهای «تلفن سفید» است و فیلمهای جنایی دهه چهل آمریکاست. به طوری که دایره سلیقه فیلم بینی اش از غفلت (علی کسمایی) و دلهره (ساموئل خاچیکیان)  آغاز می شود تا فیلمهای چون حرارت تن (لارنس کاسدان) و غرامت مضاعف (بیلی وایلدر) و نسبت آنچنانی با سینمای روشنفکری برقرار نمی کند. حداقل نگارنده به یاد ندارد جیرانی از فیلمسازانی چون تارکوفسکی وپاراجانف ستایش کرده باشد و همچون مدیران دهه ۶۰ آن سینما را سینمای مطلوب خود معرفی کرده باشد. حتی در چرخشی آشکار هر زمان که فرصت تحلیل و نگارش مطلب در مورد سینما یافته نقش اجتماعی فیلم های عامه پسند را بیش از فیلمهای هنری تلقی کرده. او در جریان سخنرانی پیرامون فیلم غفلت ساخته علی کسمایی و در خانه هنرمندان چنین می گوید: در سینمای عامه‌ پسند زندگی عامه مردم و روابط و خلق و خوی آنها را بیشتر می‌شود بررسی کرد تا در سینمای روشنفکرانه. در «گنج قارون» بیشتر می‌توان جامعه آن دوران را دید تا در خشت و آینه. این به معنای آن نیست که در فیلم‌های روشنفکران چنین چیزهایی وجود ندارد، بلکه به شخصه در تحلیل تاریخی سینمای عامه‌پسند نکات بیشتری از جامعه پیدا کرده‌ام. همان‌طور که در آینده هم می‌توان خیلی صحبت‌ها در مورد سینمای عامه‌پسند امروز ایران مطرح کرد. الان شاید این فیلم‌ها را مبتذل بنامیم، اما ده سال دیگر راجع به آنها صحبت خواهیم کرد و تحلیل می‌کنیم که اینها از کجا آمده‌اند و چرا به این شکل؟ البته داستان سینمای عامه‌پسند امروز داستان خود را دارد و تحلیل دیگری دارد. تحلیل تاریخی با ارزشِ نقد فرق دارد؛ می‌توان در مقام منتقد یک فیلم را کاملا نقد کرد و در مقام تحلیل تاریخی مسائل دیگری را مطرح کرد.

خانواده از هم پاشیده، عشق های نا فرجام، ریتم تند و قهرمان سازی کلاسیک جزو مولفه های جدایی ناپذیر درام فیلمنامه های فریدون جیرانی است خواه فیلمی به کارگردانی خودش همچون قرمز و آب و آتش خواه فیلمی به کارگردانی شخصی دیگر همچون نرگس و گل های داودی. به قدری روایی جیرانی قابل تشخیص و عمیق است که رد این سلیقه سینمایی را حتی می توان در فیلمنامه «نرگس» که از دوربین یک فیلمساز صاحب نگاه روایت می شود هم رصد کرد. شما علاقه های جیرانی را در پرداخت به مثلث عشقی های نا متعارف در همین فیلمنامه نرگس مشاهده می کنید که چگونه در دل فضای خفقان آور سانسور و ممیزی دهه شصت برای اولین بار در سینمای بعد از انقلاب به رابطه عاطفی و خارج از عرف یک پسر جوان و زنی سن بالا پرداخته است رابطه ای که طبق کهن الگوهای این مدل از قصه گویی به تراژدی ختم می شود.

فریدون جیرانی روزنامه نگار

اما شاید مهم ترین و صاحب جایگاه ترین سِمت جیرانی که همپای دوران فیلمسازی و فیلمنامه نویسی اش تا به امروز امتداد پیدا کرده و حتی در جاهایی دچار هم پوشانی هم شده است جایگاه رفیع او در مقام یک ژورنالیست و البته پژوهشگر تاریخ سینمای ایران است که همانطور در ابتدای این تک نگاری عنوان شد حتی تاثیری عمیق در جریان فیلمسازی این سینماگر داشته است. به نحوی که حاصل تحلیل های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی او را مدام در مصاحبه ها و یادداشت هایش رصد می کنیم و به طور عینی در آثارش تبلور پیدا می کند که از نمونه های بارز و برجسته آن رغبت به ساخت فیلمنامه قرمز در همان ماه های نخست دولت اصلاحات بود و کنار گذاشتن یک فیلمنامه کمدی که حتی برای آن پروانه ساخت هم دریافت کرده بود. جیرانی طی گفتگویی در همان سالها به این نکته اشاره می کند: روحیه فیلمساز را شرایط و فضا می سازد . سال ۷۶ فکر نمی کردم بتوانم قرمز را بسازم و دنبال ساخت کمدی بودم ولی فضا و اصلاحات باعث شد که  قرمز ساخته شود. بعد از دوم خرداد گفتم چرا باید کمدی بسازم ؟ یک سناریو دیگر می سازم و با خودم گفتم حالا بد نیست بروم در ژانری کار کنم که خاچیکیان زمانی کارکرده بود و من حالا یک جور دیگرش را بسازم.

نگارنده اولین مصاحبه ای که از جیرانی را به یاد دارد مربوط به گفتگوی جذابی است که او با مرحوم دکتر هوشنگ طاهری (سردبیر مجله سخن) در روزنامه اطلاعات و اواسط دهه پنجاه شمسی در مورد سینمای اروپا انجام داد که هنوز بعد از بیش از چهار دهه حاوی نکات ارزشمندی است. اما بزرگترین دستاورد فریدون جیرانی روزنامه نگار معطوف به گفتگو های به یادماندنی در حوزه تاریخ سینمای ایران نیست بلکه راه اندازی برنامه های موثر و مهم تلویزیونی آن هم در بزنگاهی بود که تلویزیون زاویه جدی و مشخصی با هنر سینما داشت که جملگی آنها برنامه سینمایی هفت است که امروز و با قاطعیت تمام می توان ادعا کرد بهترین و موثر ترین دوره آن در زمان سردبیری فریدون جیرانی بود آن هم در کوران اتفاقات سال ۱۳۸۸ و دل چرکین بودن توده مردم از صدا و سیما. شاید در اینجا بد نباشد از بهترین حضور جیرانی در قاب تلویزیون هم سخن به میان بیاوریم برنامه ای که شاید بسیاری از مخاطبین این یادداشت به دلیل زمان و شبکه پخش آن خیلی در جریان آن نیستند و آن هم برنامه دو قدم مانده به صبح به تهیه کنندگی سعید بشیری و اجرای محمد صالح علا بود که در شب های دوشنبه در قدم دوم به سراغ سینما و اجرای فریدون جیرانی می رفت که گفتگوهای چالشی او با جواد شمقدری، محمد مهدی عسگرپور، نیکی کریمی و علی نصیریان جزو درخشان ترین مصاحبه های آن دوران بود که از لحاظ تاریخی و آموزه های مربوط به آن هنوز هم قابل رجوع و جز درخشان ترین ها به شمار می رود.

پایان

ساعت ها می توان در مورد فریدون جیرانی سینماگر و روزنامه نگار سخن گفت و صفحات مفصلی را به آن اختصاص داد و از جایگاه رفیع او در سینمای پس از انقلاب ایران گفت که در بسیاری از ارکان او بدعت گذار و آغاز کننده بود اما به دلیل علاقه شدیدش به آنچه خود آن را سینمای بدنه تلقی می کند آنگونه که شایسته بود در سینمای ایران خود و آثارش مورد موشکافی قرار نگرفت. در پایان این تک نگاری باید به سوال تیتر رجوع کنیم و برای پایان بندی آن یک پاسخ قاطع بگویم و آن آری است! فریدون جیرانی با این میزان تخصص در سینما و این میزان فروتنی که همه این سالها از او مشاهده کردیم قطعا سینماگری مهم و قابل تحلیل است و خوش به حال جشنواره فجر که سی و هشتمین دوره برگزاری آن نامش مزین به بزرگداشت فریدون جیرانی شده است و چه افسوس که این بزرگداشت با این میزان تاخیر به وقوع پیوسته است.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها