تاریخ انتشار:1398/03/30 - 23:00 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 115019

سینماسینما، محسن جعفری راد:

نقد مستندی که سوژه‌اش، کار خود نگارنده یعنی روزنامه نگاری و نقد باشد کار سهل و ممتنعی است. مینا اکبری را از سال ۹۱ می شناسم و اولین بار در روزنامه اعتماد، سعادت شاگردی اش را داشتم که یکی از بهترین ها در عرصه روزنامه نگاری است که نمود عینی اش، تلاش شبانه روزی اش در روزهایی بود که عباس کیارستمی در بیمارستان بود و بعد از آن فوت کرد و اکبری رسالتش را به معنی دقیق کلمه انجام داد.راستی به یک تیر هم نزدیک می شویم که تولد کیارستمی است و دوباره باید حسرت بخوریم از خطاهای کسانی که هنوز و شاید هرگز درک نکنند که با جسم و جان یک نابغه جهانی و طرفدارانش چه کرده اند؟! بگذریم… اما حالا اکبری رفته پشت دوربین و باید درباره کیفیت کارش بنویسیم،بدون تعارف های مرسوم!

مستند میدان جوانان جزو مستندهایی است که از آن می توان به عنوان «نوشتن با دوربین» یاد کرد. گویی که فیلمساز دوربین  را مثل یک قلم در نظر گرفته با این تفاوت که قلمش ،تصویری است و مشاهده گرانه توصیف می کند.

مهمترین امتیاز مثبت فیلم ،حفظ تعادل در برخورد با سوژه است. به عبارت یهتر مستندساز دارد از بیست سال شغل پرفراز و نشیب خود و همکارانش حرف می زند و به راحتی می شد یک مستند «یک سویه نگر» باشد که قرار است مانیفست و حکم کلی صادر کند درباره فعالیت نشریاتی که اغلب اصلاح طلب هستند،اما اکبری بدون افراط و تفریط بیشتر خواسته روایت گر فراز و فرود ها،تلخی ها،دشواری ها و به خصوص تاثیرات و روحی و روانی این شغل باشد. درباره حرفه روزنامه نگاری که مانند آنچه اکبری در مستندش می گوید از آن جمع همکلاسی که عکس یادگاری می گیرند کنار میدان جوانان ،معددود آدم هایی هستند که همچنان صبورانه و به طور روان فرسایی به این حرفه مشغولند و اکبری این حرف را روان و ملموس در قاب دوربینش به تصویر می کشد.دنبال جنجال سازی،مطلوم نمایی  و در جست و جوی مقصر نیست بلکه با یک نگاه جسورانه می خواهد از بیست سال کاری بگوید که برخلاف اغلب کارها،شبانه روز یک آدم را به خود مشغول می کند و مثلا  وقتی در یک روزنامه پلمب می شود،آن هم به خاطر نوشتن مقاله ای که قصد روشنگری و افشاگری دارد،چه بر سر نویسنده و همکارانش در آن روزنامه می آید. حرفه ای که آن چنان که باید در ایران تحویل گرفته نمی شود و باید به آب و آتش زد تا یک نشریه را سر و پا نگه داشت و اکبری با رفتن سراغ برخی از افراد موجود در آن عکس نقبی به گدشته و به خاطرات اغلب تلخی می زند که مهمترین دستاوردش، مرور بیست سال اخیر از چشمان تیز یک روزنامه نگار و خبر پنگار است.

در واقع میدان جوانان یک سند تصویری زنده می تواند باشد از بیست سال تغییر  و تحول سیاسی،اجتماعی و فرهنگی یک کشور،منتها از لابه لای روزنامه ها و جراید. از لابه لای تهدید شدن ها،پلمب شدن ها،بی کاری ها،روزمرگی ها و …

امتیاز دیگر حضور خود اکبری جلوی دوربین است. او به راحتی می توانست پشت دوربین باشد اما حضورش جلوی دوربین ،اغلب موقعیت ها را همدلی برانگیز می کند. اینکه کسی با پوست و خون و استخوانش موقعیت ها را طی بیست سال دردرک کرده و حالا سراغ همکارانش می رود.

اگر نگاهی به تصاویر آرشیوی فیلم هم بیندازینم، آرشیو غنی دارد که شاید برای اولین بار تصاویری می بینیم که ندیده ایم. به خصوص تصاویری از برخوردهای خشن با روزنامه نگارانی که تنها سلاحشان قلم است و اغلب، با خشونت و تهدیدید شبانه روزی،همان را می کشند و از آنها می گیرند و بیکاری چند ساله یا ممنوع الکاری در انتظارشان است طوری که اغلب این رشته را ترک می کنند، همان طور که در فیلم، اکبری سراغ یکی از بهترین های این رشته می رود که خودش را به کار دیگری مشغول کرده است.

به این ترتیب اولین فیلم یک روزنامه نگار با سابقه،به خوبی مخاطب را همراه خود می کند و از یک زاویه ای تازه و نو ، جامعه ای را طی بیست سال به نقد می پردازد که برای یک فیلم اولی دستاورد بزرگی است و استقبال زیاد از آن چه در زمان جشنواره و چه حالا در اکران هنر و تجربه نشان می دهد که اکبری صادقانه و از ته دل سراغ سوژه اش رفته و به خاطر همین به دل مخاطبش می نشند.

اما شاید علتی که باعث می شود این مستد فراتر از یک مستند خوب قرار نگیرد ، شور و حرارتی است که باید شعله های فیلم را بیشتر می کرد و آن را به یک «تفسیر خلاقانه از امر واقع» نزیدک می کرد. خود اکبری به اندازه کافی جلوی دوربین شورانگیز است  و در واقعیت هم شخصیتی شورانگیر و پرطراوت دارد اما این باید از طریق فرم بصری،تدوین ، موسیقی و  تمام امکاناتی که در اختیار یک فیلمساز است به بیننده منتقل شود که در برخی موارد،با فقدان این ویژگی مهم رو به رو هستیم و همین فیلم را  در جاهایی از ریتم و ضرباهنگ می اندازد.البته شاید سانسور و ممیزی هم در این امر دخیل باشد و به نوعی همین که این فیلم هم ساخته شده و به نمایش درآمده جای شکر دارد! اما ما حالا از یک  نگاه ایده آلیستی حرف می زنیم که می شد با دقت به این ویژگی ،فیلم بعد از تمام شدنش ،نه در ذهن آنها که روزنامه نگار بوده اند و هستند- که قطعا برای اغلب آنها و نگارنده، تکاندهنده است-  بلکه در ذهن مخاطبان دیگر هم ادامه پیدا کند که امیدواریم اکبری در فیلم های بعدی به این مهم دست پیدا کند.

با وجود این ضعف،تماشای مستند میدان جوانان به شدت قابل توصیه است. مستندی  که می شد یک مستند تلویزیونی با مصاحبه های معمولی و قراردادی باشد اما  با طرز نگاه اکبری تبدیل به مستدی سینمایی و هیجان انگیز شده که جهان معنایی مستقلی می سازد که تاریخ مصرف ندارد و سالها بعد هم می توان به آن  نگاه کرد و لابه لای تصاویر و کات های آن، به قول فروغ فرخزاد «زوال زیبای گلها در گلدان» را دید.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها