تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۱۱/۲۰ - ۰۲:۵۹ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 130765

سینماسینما، رضا صائمی
سالها بود که این نقد بر سینمای ایران وارد بود که به یک سینمای آپارتمانی شهری پایتخت محور بدل شده و انگار تنها لوکیشن موجود، مرزهای جغرافیایی تهران است. امسال اما یکی از ویژگی های مهم فیلم های جشنواره فارغ از کم و کیف سینمایی آن خروج از تهران و بردن لوکیشن و قصه ها به سایر نقاط ایران و استفاده دراماتیک از این تنوع جغرافیایی است. برخی از آنها نه فقط جغرافیا و لوکیشن را به خارج از پایتخت یا فضاهای شهری انتقال دادند که قصه خود را در بستر فرهنگ و زبان بومی روایت کردند. از جمله فیلم «درخت گردو» محمد حسین مهدویان که به قصه ای تراژیک از سردشت و مردم کُرد می پردازد و لحن و لهجه کردی در آن پررنگ است. فیلم هایی مثل آتابای به کارگردانی نیکی کریمی و پوست به کارگردانی برادران ارک که اساسا به زبان ترکی ساخته شده و لوکیشن قصه نیز در جغرافیای بومی قرار دارد. در واقع سینمای ایران دارد ایران را در تمامیت ارضی و فرهنگی و بومی و محلی آن به تصویر می کشد و این یک گام مهم و موثر در سینمای ایران است فارغ از اینکه فیلم از حیث ساختار سینمایی چه ضعف و کاستی هایی دارد.
از نمونه های دیگر نیز می توان به فیلم آبادان یازده ۶۰ اشاره کرد که قصه آن به جنوب و خوزستان تعلق دارد. فیلم خروج نیز اگرچه در انتها به تهران و خیابان پاستور ختم می شود اما قصه از جنوب آغاز شده و اتفاقا به واسطه اینکه قصه جاده ای دارد خارج از فضای شهری روایت می شود. همچنین فیلم پدران در همدان می گذرد و فیلم عامه پسند در شهرضای اصفهان. با این حال باید در نظر داشت که خروج از پایتخت صرفا بهره گیری از ظرفیت و پتانسیل بومی و جغرافیایی شهرهای دیگر ایران نیست و برخی از این فیلم ها از بافت جغرافیایی در خدمت درام و بازنمایی بصری آن استفاده نکرده و صرفا در شهری غیر از تهران روایت می شوند. وقتی در سینما از جغرافیا حرف می زنیم، تاریخ و تمدن و آداب و سنن بومی هم در آن مسستر است و می تواند به ظرفیتی دراماتیک بدل شود. با این حال همین گریز از پایتخت و توجه به بافت های متنوع جغرافیایی که در مرز بزرگتری به اسم ایران شکل می گیرد قابل تامل و ستایش است و حالا می توان گفت سینمای ایران از محبوس شدن در تهران و فضای شهری رها شده و جغرافیای ایران به سینمای ایران وارد شده است.

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها