تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۲/۰۴ - ۰۸:۳۷ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 154579

سینماسینما، عقیل قیومی 

دهۀ شصت برای یک متولد آخرین سال دهۀ چهل دورانی برزخی بود. کودک‌نوجوانی در محمدیۀ نائین که بدجور معلق است و اسیر جبر جغرافیایی و جبر شرایط و حتی نمی داند با چیزی که نامش بلوغ است چه کند و حال و هوایِ صمیمیِ کوچه‌ای قدیمی را به جایی می‌بَرَد که جایش نیست و بعد این وسط سینما از کجا در زندگی‌اش پیدا می‌شود.

نخستین بار در اوایل دهۀ شصت برادرش او را به سینمایی در اصفهان می‌بَرَد. الان نام فیلم یادش نیست ولی خوب یادش هست که اسماعیل پسر خوب همولایتی که در اصفهان دانشجوست دعوتش می‌کند تا به تماشای فیلمی به نام «دبیرستان» بنشینند. قبل‌تر در سالن مدرسه آپارات را برای بچه ها راه می‌اندازند و نخستین فیلم سینمای وحشت را می‌بیند. مدرسه پشت داده به قبرستان و وقتی آن مرد توی قبر زنده می‌شود و کفن می‌درد و «توبۀ نصوح» می‌کند هر لحظه منتظر است که تمام مردگانِ همسایۀ مدرسه راه بیفتند سمت مدرسه و شب هم تا صبح تصویر آن مرد توی قبر رهایش نمی کند.

بعدتر اواسط دهۀ شصت شبی می‌رود «بگذار زندگی کنم» را در سینمایی روبروی سی‌وسه‌پُل می بیند و روز بعد به جنگ می‌رود. حالا کی «مردی که موش شد» را در سینمایی وسط چهارباغ عباسی می‌بیند و «بایکوت» را در همان سینما و کی «روز باشکوه» را در سینما قدس و «دستفروش» را در همان سینما؟ بعدتر سر و کلۀ «هامون» پیدا می‌شود و «دیده‌بان».

دهۀ شصت برای او با سینما به پایان می‌رسد و نخستین «مجله فیلم» را هم- در اردویی که پایگاه بسیج محله ترتیب داده به مقصد مشهد- روی دکه‌‌ای می‌بیند و می‌‌خرد و نقد «اوژنی گرانده» و «گراند سینما» را همزمان در آن می‌خوانَد. بعدتر که می‌فهمد آن که نقد را نوشته پسر حاج علی طالبی‌نژاد همولایتی‌اش در محلۀ پادرختِ محمدیه است هر بار مجله را می‌خرد و احساس می‌کند مطالب ساده‌تر احمد طالبی‌نژاد را بهتر می‌فهمد. پس بیراه نیست اگر این روزها بگویند طالبی‌نژاد نویسندۀ شهرستانی‌ها بخوانید دهاتی‌ها بود و بابک احمدی نویسندۀ پایتختی‌ها.

به هر حال سینما در دهۀ شصتِ ایران یک پدیدۀ شگفت‌انگیز بود. بوی «نوبت عاشقی» می‌داد در «شب‌های زاینده رود». صف‌های دراز تمام نشدنی در زمستان‌ها و دوستی‌هایی که شکل می‌گرفت در همان صف‌ها و دور آتشی که به پا شده بود برای در امان ماندن از گزند سرمایِ گاه استخوان‌سوز و هنوز واژۀ حیرت در مواجهه با فیلم‌های روی پرده در دهۀ شصت معنی می داد. آن خنده‌ها و تلخندهای فهیمانه با تماشای آن جماعت «اجاره نشین» در دهۀ شصت دیگر هیچگاه در دهه‌های بعدی تکرار نشد.

برای یک متولد آخرین سال دهۀ چهل، دهۀ شصت مجموعه‌ا‌ی‌ست از رویدادها و اتفاق‌های در هم و این وسط سینمای دهۀ شصت هم در اغتشاش سایر تصاویری که به ذهن هجوم می‌‌آوَرَد جایگاه محترمی دارد.

داریم از روزگاری حرف می‌زنیم که جهان این‌چنین دچار فوران تصویر و قاب‌های میلیونیِ سرگیجه آور نبود؛ سینما بود با طعم شکوهی که داشت و معصومیتِ عاشقانش.

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها