تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۸/۱۴ - ۱۲:۳۴ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 163863

سینماسینما، حمید عبدالحسینی*

یک فیلم خوب و اساسا یک فیلمساز صاحب سبک چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟ آیا پافشاری بر مولفه های شخصی در طول سال‌ها از فیلمساز یک مولف می سازد و یا او را تبدیل به یک کارگردان محدود و محصور می‌کند؟ آیا موفقیت درجشنواره‌ها ملاک قابل تاملی و متقنی بر ارزش‌های یک فیلم است؟
مواجهه‌ی منتقدان با چنین فیلم و فیلمسازی چگونه شکل می گیرد؟ آیا یک فیلم خوب نمی تواند واجد چند دیالوگ کمتر پخته شده و یا تعدادی موقعیت قوام نیافته و برخی بازی های شکل نگرفته و برخی نمادهای بیرونی و ظاهری‌تر باشد؟
پاسخ این پرسش‌ها را می توان در «قهرمان» فرهادی و شکل مواجهه‌ی ما با فیلم به عنوان یک مصداق متاخر دریافت. فرهادی در «قهرمان» نیز به سیاق همه‌ی فیلم‌هایش به مولفه‌های آشنا و دل‌مشغولی‌هایش رجعت می‌کند و بار دیگر کاراکترهایش را در بزنگاه‌هایی اخلاقی و ضد آن قرار می‌دهد؛ آری این فیلمساز است که درامش را هرطور که می‌خواهد صیقل می دهد و با مجموعه‌ای از کنش‌ها و واکنش‌های منطقی خود که ممکن است در پاره ای موارد با منطق‌های بیرونی و عرفی نیز سازگار نباشد پرداخت می کند و درواقع محصول خود را همان‌طور که می‌خواهد خلق می‌کند.

«قهرمان» تصویری متناقض از یک قهرمان واقعی را طرح می‌زند و داستان چرخش موقعیت یک مرد گرفتار در حصار  از حضیض به اوج و سپس بالعکس را برمبنای رفتارهای چندگانه آدم های پیرامونش از نزدیکترین کسان تا دورترین آنها در قالب مدیران زندان روایت می‌کند؛ به‌سان همان پله‌هایی که رحیم در آغاز فیلم از آنها بالا می‌آید و خیلی زود پایین می‌رود. انگار ثبات حتی به اندازه چند لحظه‌ی کوتاه نیز دست نیافتنی‌ست.

«قهرمان» فیلم تلخ و زهرآگینی‌ست؛ شاید تلخ‌ترین و عبوس‌ترین فیلم فرهادی تا امروز، که حتی در شادترین لحظات قهرمانش نیز، تصویری هجوآمیز از سرخوشی را ارائه می دهد که زود رنگ می بازد. در «قهرمان» هر نوع فعلی حتی امور خیر و نیک نیز نیازمند اثبات است چراکه ممکن است هرارزشی دیری نپاید که به ضدارزش بدل شود و نکوداشت جای خود را به تقبیح و ملامت دهد و این حتی به بیرون فیلم نیز سرایت می کند و ما مخاطبان را به این پرسش وا می‌دارد که چرا رحیم از سکه ها می گذرد و یا چرا دختری تا این حد برایش مایه می‌گذارد و طرفدار اوست؟ به عبارتی ما نیز بیشترحامی ضدقهرمان‌های قصه‌ایم تا خود قهرمان.

«قهرمان» از طرفی نگاهی نقادانه به نهادهای وابسته به قدرت دارد و عملکرد دوگانه و منفعت‌طلبانه‌ی آنها را به چالش می‌کشد. عملکرد دوگانه‌ای که رحیم آرام را در آنارشیسم جامعه‌ی پیرامونش به فردی مهاجم بدل می‌کند و او را تا سرحد رفتارهایی چون کوبیدن درِ اتاق و یا درگیری با مسئول زندان و یا طلبکارش سوق می‌دهد. فرهادی با خودخواستگی برآمده از محیط، هرچه می چیند نتیجه‌ای جز التهاب و بغرنج شدن شرایط به همراه ندارد و به پایانی محتوم منتج می‌شود و سر آخر گویا قائل شدن تفاوت بین زندگی درحصار و بیرون آن بی‌معنی‌ست، پس قهرمان، قهرمان‌شدن برای پسرش را بر قهرمان شدن برای مردم و حتی خود ارجح قلمداد می کند. اینجا نیز بازیگران چه در انتخاب و چه در هدایت نقشی تعیین‌کننده و پیش‌برنده در شکل‌دهی جهان فیلم برعهده دارند و شیوه‌ی متمایز فرهادی را در آشنایی‌زدایی و کار منحصر به فردش در به باور نشاندن مخاطبین بازگو می کند و در این میان امیر جدیدی نمونه و مثال‌زدنی‌ست. جدیدی به مانند یک تراز و دماسنج عمل می کند و ریتم فیلم را با ضرباهنگ بازی خود و حفظ یکدستی و تداوم حسی‌اش تنظیم می‌کند و پرسونایی جذاب و دنبال‌کننده را برای مخاطب در هر کجای جهان می‌آفریند. البته که فیلمبرداری کاملا در خدمت فیلم محمد قاضی و مونتاژ بی‌بدیل هایده صفی‌یاری سهم غیرقابل انکاری در شکل‌دهی تشخص بصری و طرح مورد نظر فرهادی برای فرم سینمایی«قهرمان» دارند.

*نویسنده و کارگردان

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها