سینماسینما، زهرا مشتاق
اگر این فیلم را ندیدهاید، این نوشته بخشهایی از داستان را لو میدهد
اگر می خواهید فیلمی متفاوت درباره مسائل کارگری ببینید، به تماشای دشت خاموش بنشینید. فیلمی درباره همه آدم هایی که می توان به سادگی حق آنها را خورد و هیچ سهمی در زندگی نصیب آنها نشود. آنها کارگرانی در حال کار در کوره پزخانه نایب هستند. آخرین کوره پز خانه باقی مانده. در دشتی خاموش که گویا خیلی وقت است که از مرگش می گذرد. کارگرانی بی عمل، با سفره هایی خالی با انبوهی از تقاضاهای ساده، حقوقی که هرگز برایشان لحاظ نمی شود. بدترین ویژگی آنها این است که روحیه مطالبهگری ندارند و حقوق خود را با صدای آهسته طلب میکنند. انگار که بخواهند از آخان صدقه دریافت کنند و از این بابت شرم دارند.
فیلم یک سکانس ترجیع بند گونه دارد که رفته رفته کارکرد آن مشخص میشود. وقتی در خانه ها یک به یک زده می شود و لطف الله میخواهد به دستور آخان همه جمع شوند، حتما خبری در راه است. آخان در حال سخنرانی است. از بدهیهایش. از اینکه دلش نمیخواسته آنجا را تعطیل کند و جاهایی میانه صحبتهایش، هر بار به بخشهای جاری زندگی در کورهپز خانه نایب و آدمهایش میرسیم. خانواده کردها؛ کار میکنند تا دیه پدرشان را که در آستانه اعدام است دربیاورند. بعد خانواده مشهدی عباد با زن و فقط یک دختر به نام گوهر که ابراهیم عاشقش است و ابراهیم هم با خانواده اش در یک اتاق دیگر زندگی می کند. آدمهای تنها چند نفرند. سرور جوان که با پسر نه ده ساله اش محمدرضا زندگی می کند و لطف الله چهل ساله که هیچکسی را ندارد جز یک اسب که با آن برای کارگرها یخ میآورد و چشم گفتن بخش جدانشدنی وجود اوست.
سکانسی که آخان در حال صحبت برای جمع است چندبار دیگر و از چند زاویه تکرار میشود و در هر بار دیالوگهای تکمیلیتر، از کلیت اتفاق به آن افزوده میشود. کارگران باید جمع کنند بروند. هر جایی غیر از آنجا. و آنها فقط باید چشم بگویند. باید سرشان را بیندازند پایین و بعد از این همه سال با مشقت کارکردن هیچ خواستهای و هیچ حق و حقوقی نخواهند. چون آخان بیپول است. چون آخان بدهی دارد. چون آخان ناچار شده آنجا را بفروشد. هشت نه ماه است که حقوق نگرفتهاند. بعضیها حتی از عید گذشته. به جهنم. مگر نمیفهمند دست و بال آخان خالی است، تنگ است. یک قلدر بزرگ بلعیده که فقط دستور میدهد. بدون هارت و پورت. در آرامش. او با خونسردی تمام کارگران خود را چپاول می کند چون خدای آنهاست. ارباب و کارفرما و کارگران همه رعیت او هستند. کارگران هستند که موظف به فهم مشکلات آخان هستند و آخان لزومی ندارد که سختی های کارگران را درک کند. او جایش راحت است. بر صندلی تکیه داده و سیگارش را می کشد و در حالیکه اصلا نشان داده نمی شود و کاملا زیرپوستی و غیر محسوس، مشغول جمع آوری اطلاعات درباره کارگرانش(شما بخوانید رعیت) است. کارگرانی که بدون دریافت هیچ مشتلقی همدیگر را لو می دهند. وجهی تلخ از جاسوس های حقیری که فکر می کنند این چنین خود را نزد ارباب قلدر بزرگ شیرین و نزدیک می کنند و آنها نمی دانند که هیچ کدام شان در نزد قلدر بزرگ محلی از اعراب ندارند و اصلا مساله او نیستند. و یک بند تکرارشونده؛ سرور هر پنج شنبه سر جاده سوار ماشین می شود و جمعه عصر برمی گردد. هیچ کس نمی داند سرور بی قوم و خویش کجا می رود و برای آنکه آخان نفهمد و حساب و کتابش به هم نخورد، لطف الله جای او آجر می زند. قلدر بزرگ در سکوت گوش می کند. کارگرها وقتی جاسوسی شان را تمام و کمال تعریف می کنند، باید زحمت را کم کنند و بروند حتی اگر چایشان نیمه کاره خورده شده باشد. آنها باید جمع کنند و بروند. چون حد و اندازهشان همین است.
ویژگی دیگر ارباب وعده دادن است. او همدلانه قول های دروغین می دهد و همه او را باور دارند. او در شهر آشناهای زیاد دارد و برای پدر رو به اعدام کردها حتما کاری می کند. او در شهر آشناهای زیاد دارد و حتما سر گوهر را گرم می کنند که از عشق ابراهیم خلاص شود. وعده وعده، ارباب، رعیتش را با همین فریب های دروغ پیش می برد. رعیت ناآگاهی که بیش از نان، نیازمند فهم و دانایی است. کارگر بی عمل که بی هیچ اعتراضی اثاثش را جمع می کند و می رود. با ماه ها مطالبات معوقه. نشانی ارباب را در شهر، لطفالله دارد. لطفالله که چهل سالش است و از وقتی چشم بازکرده آنجا بوده. هیچ کس نیست اعتراض کند که تا حقوقش را کامل نگرفته، از آنجا نمی رود. زبان های لو دهنده، اینجا لال می شود. بله قربان گویانی که جز اطاعت محض هیچ چیز دیگری نیاموخته اند. اگر برگردند و لطفالله نباشد، پولشان را از چه کسی باید بگیرند؟ اگر لطفالله و آخان گم و گور شوند، دستشان به کجا بند است؟ با کدام مدرک، به کدام نشانی. کارگران ابتر بی عمل می روند و سرور و بچه بی شناسنامه اش سوار ماشین آخان؛ چون سرور گناه داشته و ارباب محض رضای خدا برایش کاری پیدا کرده.
و بعد یک خود ویرانگری آغاز می شود. در ادامه یک زندگی برباد رفته. خشم و رنجی عمیق لطفالله را در مسیر مرگی سوزان قرار می دهد. او نماد تمام کارگرانی است که در سکوت و زیر چرخ های پرزور و کشنده بی عدالتی له و نابود می شوند و هرگز دیده و شنیده نمی شوند.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- فیلمهای مهرجویی، کیارستمی و دیگران در استرالیا
- رقابت دو فیلم برنده نخل طلا؛ «آناتومی یک سقوط» در روز اول اکران از «پارازیت» پیشی گرفت
- تصویر رئالیستی از فقر و طبقه فرودست/ نگاهی به فیلم «دشت خاموش»
- برای فیلم «شهر خاموش»؛ احمد بهرامی بهترین کارگردان شبهای سیاه تالین شد
- حضور سینمای هنروتجربه ایران در سه جشنواره جهانی
- «شهر خاموش» در بخش اصلی جشنواره شبهای سیاه تالین رقابت میکند
- اعلام نامزدهای جشن کارگردانان در بخش «کارگردانان فیلم اولی»
- با بازی نگار جواهریان، لیلی رشیدی و علی باقری؛ «مخاطب» در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه میرود
- جایزه صلح نروژی به «دشت خاموش» رسید
- احمد بهرامی «شهر خاموش» را میسازد
- «دشت خاموش»، نشانگر تغییر سنت به مدرنیته!
- دو جایزه اصلی جشنواره ویتره فرانسه به «دشت خاموش» رسید
- احمد بهرامی کارگردان «دشت خاموش»: با استثمار آدمها توسط سرمایهداری مساله دارم
- پس از ۳۰ حضور بینالمللی؛ «دشت خاموش» راهی اسکاتلند و فرانسه شد
- احمد بهرامی داور جشنواره بینالمللی فیلم کارتاژ تونس شد
نظر شما
پربازدیدترین ها
- تحلیل رسانههای فرانسوی از حضور فیلم رسولاف در بخش مسابقه کن/ یک انتخاب سیاسی
- سینماسینما/ گفتوگو با کن لوچ درباره «بلوط پیر» و دیگر چیزها/ امید، فعالیتی سیاسی است
- محاکمه در خیابان/ نگاهی به تازهترین قسمت سریال «افعی تهران»
- نسخهی آزادیِ لانتیموس/ نگاهی به فیلم «بیچارگان»
- ۳ جایزه جشنواره مسکو به «آه سرد» رسید
آخرین ها
- پایان فیلمبرداری «خالد» در زیگورات
- معرفی آثار راه یافته به بخش فیلمنامه جشنواره ملی فیلم اقوام ایرانی
- امیر جدیدی، منصور بهرامی میشود
- زیر پوست شهر/ نگاهی به سریال «افعی تهران»
- هیات داوران جشنواره فیلم کن معرفی شدند/ گلادستون، کورئیدا و بایونا در فهرست
- هفته دوم «مجنون آن لیلی» هم به سانس فوقالعاده رسید/ «فین جین» پرمخاطب ترین نمایش عمارت نوفللوشاتو شد
- حسام منظور به سراغ دراکولای برام استوکر میرود
- بزرگداشت بهرام شاه محمدلو برگزار میشود
- جایزه جشنواره هندی برای «انتقام تیرهروزان»
- بستههای مکالمه پرتخفیف همراه اول بهمناسبت روز ملی خلیجفارس
- به تو هم سخت میگذرد؟/ نگاهی به فیلم «منطقه تحت نظر»
- معرفی پروژه جدید کارگردان «باربی»؛ گرتا گرویگ «نارنیا» را میسازد
- معرفی داوران جشنواره ملی فیلم اقوام ایرانی
- اختتامیه دومین دوره جشنواره «عروسکخونه»/ پیشکسوتان و فعالان عرصه کودک به سمت احیای نمایشهای عروسکی میروند
- عسگرپور: از جانب مدیران کم تسلطِ سطحینگر، مورد حمله قرار میگیریم که شما از فروش فیلمها خوشحال نیستید/ از کجا به کجا رسیدیم!
- پخش سریال «حشاشین» در ایران ممنوع شد
- همراه اول حامی برگزاری ششمین رویداد ایران اکسپو
- حضور معاون وزیر حملونقل و زیرساخت ترکیه در غرفه همراه اول
- محاکمه در خیابان/ نگاهی به تازهترین قسمت سریال «افعی تهران»
- جایزه بزرگ جشنواره کازابلانکای مراکش به «برندهها» رسید
- ۲ انیمیشن ایرانی به جشنواره معتبر انسی راه یافتند
- «رُخ» بهترین مستند جشنواره فیلم مسکو شد
- «آوای ابرها» به جشنواره کاریبتونز کلمبیا راه یافت
- ۳ جایزه جشنواره مسکو به «آه سرد» رسید
- خانواده قاتل از «بیبدن» شکایت میکنند؟
- فوت کارگردان فرانسوی برنده نخل طلا و سزار/ لوران کانته درگذشت
- نسخهی آزادیِ لانتیموس/ نگاهی به فیلم «بیچارگان»
- نکوداشت اکبر زنجانپور در نوزدهمین «شب کارگردان»
- حضور همراه اول در بزرگترین نمایشگاه فناوری ترکیه
- معرفی همراه اول بهعنوان کارفرمای برتر سلامتمحور