تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۲/۰۵ - ۱۷:۱۸ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 107229

سینماسینما، ایلیا محمدی‌نیا:

فیلم «گزارش فرار یوسفی» به کارگردانی حسین توقیری از جمله فیلمهای واجد عنوان هنر و تجربه است، و به باور من نمونهای قابل اعتنا برای نمایش و اکران در گروه هنر و تجربه تا علاقهمندان پیگیر این گروه در میان حجم زیادی از آثاری که در این گروه روانه اکران میشوند و البته به لحاظ ساختار و مضمون چندان ربطی هم به نمایش در این گروه ندارند، بتوانند با نمونهای قابل بحث مواجه شوند. همه اینها اما به این معنی نیست که این فیلم نمونه خوبی از این دست آثار برای نمایش در این گروه است. فیلمساز تلاش میکند فیلمی متفاوت در ساختار را ارائه دهد، اما یادمان باشد متفاوت بودن دلیل خوب بودن اثر نیست. صرف اینکه کارگردانی تلاش کند فیلمی متفاوت را بسازد، منجر به نتیجه مطلوب و خلق اثری قابل اعتنا نمیشود، چراکه زمانی میتوانیم از اثری به عنوان متفاوت یاد کنیم که در چهارچوب استانداردهای سینمایی ساخته شود، اما در عین حال بتواند شکل و محتوای نو و جدیدی را پیشنهاد دهد. فیلمساز تلاش میکند در روایت و فرم روایی اثرش متفاوت عمل کند، اما حاصل کار منجر به نتیجه مطلوب نمیشود. در متن زیر تلاش میکنم بخشی از این دلایل را برشمرم.

 

  مضمون و داستان

در خلاصه داستان فیلم میخوانیم: «در شب چهارشنبهسوری نیروهای امنیتی به دنبال فردی متهم به قتل میگردند. امید و آیدا بر سر مهاجرت از کشور با هم اختلاف دارند و امیر گذشتهاش را با سپیده مرور میکند. این سه داستان جایی به هم میرسند.»

روایت متقاطع داستان در سینما امر تازهای نیست، هرچند در سینمای ما کمتر به سراغ چنین شیوه بیانی رفته شده است. در فیلم همزمان سه داستان روایت میشود. یکی داستان علاقهمندی امید به آیدا که اساسا مخاطب از سابقه آشنایی آنها چیزی نمیداند و البته تا پایان هم چیزی دستگیر مخاطب نمیشود و به همین دلیل هم اتفاقات پایانی فیلم در مواجهه با بیاعتنایی آیدا نسبت به امید قانعکننده و باورپذیر نیست، چراکه عشق عمیق و ریشهداری بین این دو در فیلم دیده نمیشود. لااقل کارگردان تلاشی برای نشان دادن آن نشان نمیدهد.

کارگردان تلاش میکند به صورت قطرهچکانی اطلاعات داستان را به مخاطب انتقال دهد، اما زمان دو ساعته فیلم کشش داستانی بالایی میخواهد که فیلم «گزارش فرار یوسفی» از آن بیبهره است. در اینجا به نظر میرسد کارگردان نتوانسته دل از راشهایی که گرفته، بکند و تا جایی که توانسته، از آن راشها در نسخه نهایی استفاده کرده است. بخش زیادی از سکانسهای برفبازی و حتی جشن تولد میتوانست کوتاه شود، بدون آنکه به روند داستان فیلم لطمهای وارد شود. دیگر مسئله فیلم موضوع قتلی است که توسط امید صورت میپذیرد و باز مخاطب درک نمیکند که چرا امید دست به چنین حماقتی زده است. در واقع عامل انگیزشی این کار توسط امید از جانب نویسنده فیلم پرورش نمییابد، درنتیجه باورپذیری زیادی ندارد. تنها بخشی که در این روایت متقاطع برای مخاطب باورپذیرتر است، داستان امیر و سپیده و نحوه آشنایی امیر و امید با هم است که چفت و بست درستی دارد و پذیرفتنی است. و عجیب اینکه فصل مربوط به امیر و سپیدهای که نمیبینیم، بخش کمی از زمان دو ساعته فیلم را به خود اختصاص داده است.

با فرض این موضوع که سه داستان تنیدهشده در فیلم از انسجام و دقت نظر درستی برخوردار بوده و از منظر مخاطب از چهارچوب و اسکلتبندی خوبی برخوردارند، کارگردان به نظرم نتوانسته در طول فیلم چیدمان درستی از تصاویر و داستانکها را در کنار داستان اصلی انجام دهد که پایانبندی درخوری را شاهد باشیم و البته این در صورتی است که همچنان که پیشتر آوردم، داستانکها از ساختمان خوبی برخوردار باشند. اما همانقدر که در طول فیلم قصه با لکنت کمتری روایت میشود، در عرض فیلم یعنی جایی که داستانکها میبایست بسط و گسترش بیابد، ما کمتر شاهد تلاش کارگردان هستیم. در واقع بسیاری از آدمهای قصه فیلم شناسنامه ندارند. مخاطب نمیفهمد چه عاملی باعث کنار هم قرار گرفتن این جمع شده است. و البته پرسشهای بسیار دیگری که فیلم پاسخی برای آن ندارد.

 

  فرم و ساختار

فیلم در سراسر داستانش با سه زاویه دید روایت میشود. در بخشهایی که جمع سرخوش دوستانه را در خانه امید و جشن تولد آیدا شاهد هستیم، تا برفبازی و جشن عروسی شادی در کافیشاپ ما با زاویه دید دوربین خانگی همه چیز را میبینیم که دربرگیرنده نماهایی بسته است همراه با حرکتهای سریع در تغییر زاویه دید که تلاشی بود تا شکلی مستندگونه داشته باشد. دیگر زاویه دید دوربینهای شهری و دوربینهای مداربسته است که عموما سیاه و سفید بودند و سوم زاویه دیدی ثابت و بدون تغییر که چند نفری روایت خود را از حادثه شب چهارشنبهسوری در لوکیشنهای مختلف اعم از پارک، خانه و ماشین مستقیم در مقابل دوربین بیان میداشتند. در این روایت کارگردان خود را پشت دوربین سوم قرار میدهد. درواقع زاویه دید سوم متعلق به اوست، یعنی جایی که دوربین ساکن است و کاراکترها رو به آن از اتفاقات چهارشنبهسوری و پیشینه رابطه آیدا و امید میگویند. این شکل استفاده از زاویه دید سوم بیشتر در یک اثر مستند قابل استناد است که کارگردان با استفاده از راشهای مستند زاویه دید دوربین خانگی و دوربینهای شهری و مداربسته تلاش میکند با چیدمان درست صحنهها و خلق داستانی که صحنههای دو زاویه دید را به هم وصل میکند، موفق به خلق داستان کاملی شود. این امر در یک مستند داستانی باورپذیر به نظر میرسد، اما در فیلم «گزارش فرار یوسفی» داستانی بودن فیلم زوایای دید دوربین خانگی و دوربینهای شهری باعث شده است زاویه دید سوم اثرگذاری خود را از دست داده و ما صرفا شاهد یک بازی فرمی باشیم. با این همه، برای کارگردانی که این اثر نخستین کار بلند او محسوب میشود، با در نظر گرفتن بضاعت اندک مالی و عدم حضور چهرههای شاخص و حرفهای سینما در مقابل و پشت دوربین، «گزارش فرار یوسفی» فیلم محترم و قابل اعتنایی محسوب میشود

منبع: ماهنامه هنروتجربه

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها