تاریخ انتشار:1398/10/29 - 13:38 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 128457

سینماسینما، سحر سرمست

گفت: «آه ای جنگ! دست‎های اشتباهت را از گلویم بردار.»

یه‎وا نمادی است از یک زن قدرتمند که بی‎شک در ذهن‎ همه‎ ما شکل گرفته است. زنی که پیش‌تر در خط مقدم جنگ، ترکش‎خوردگان و مجروحان را درمان می‎کرده و امروز خودش قربانی زندگی شده است و ترکشی فرو رفته جایی نزدیک به قلبش که درمانی برایش نیست جز فرار؛ فرار به منطقه‎ امنی که در گذشته‎اش سراغ داشته و اولین‎ها را آن‎جا تجربه کرده؛ مثل اولین عشق. می‎خواهد در همان نقطه‎ آغازِ عشق، دوباره پوست بیندازد و از نو زندگی را زندگی کند.

آناهید آباد در اولین ساخته‎ سینمایی خود، درامی شخصیت‌محور را روایت می‎کند که از همان سکانس ابتدایی بیننده را جذب می‎کند و تا پلان آخر می‌کشاند؛ نه فقط فیلم از ریتم نمی‎افتد، بلکه ضرباهنگش را هم تا انتها حفظ می‎کند. داستان درست و به‌اندازه در فیلمنامه پخش شده است و همین باعث شده «یه‎وا» فیلمی سرپا از آب دربیاید، به نوعی که اطلاعات قطره‎ای و ریزریز سرتاسر فیلم جریان داشته باشند و بیننده را لحظه‎ای تنها نگذارد.

اگر اغراق نباشد، گاهی حتی فیلم نشان‎هایی از سینمای کیشلوفسکی را ‌دارد و آن‎هایی (لحظه‌هایی) کیشلوفسکی‎وار را به نمایش می‎گذارد؛ نورپردازی‎ها و قاب‎بندی‎های غالبا بی‎نظیرِ فیلم‎بردار (حسن کریمی)، موسیقی کلیسایی و پرحجم فیلم که خیلی ظریف از سوی آهنگ‌سازش (واهان آرتسرونی) بومی‌سازی شده است و البته بازیگر نقش اول فیلم (نارینه گریگوریان) که با چهره‎ آشفته و زیبایش زن‏های شوریده و شیدای فیلم‎های کیشلوفسکی را تداعی می‎کند. همه‌‎ این‎ها «یه‏وا» را از سطح فیلم‎های ارمنی‌زبان (که بعید می‎دانم کسی از ما در لحظه‎ اول حضور ذهن داشته باشد محصولی درخشان از سینمای ارمنستان را به یاد بیاورد) فراتر برده است و آن را تبدیل به اثری جان‎دار کرده که یک‎بار مصرف نیست، و برای دفعه‎ یا شاید هم دفعه‎های بعدی ظرایفی کشف‏کردنی را در خود کنار گذاشته است.

فیلم به تابویی پرداخته که از سوی اجتماعِ غالب پذیرفته نیست. اما این بازگویی عریان کاملا هوشمندانه از سوی فیلمنامه‎نویس (آناهید آباد) به‌اندازه و بدون هیچ سوگیری زنانه‎ای پرداخت شده است. و همین مضمون داستان را از افتادن در دام فمینیسم و جهت‎گیری‎های تند زنانه نجات داده است. همین نگاه بی‏طرفانه به موضوع، مخاطب را- چه زن و چه مرد- به شخصیت اصلی فیلم نزدیک می‎کند تا با او همزادپنداری کند. بیننده جنگ درون و بیرون دنیای شخصیت را بهخوبی درک می‎کند؛ با این‎که یه‏وا مشکلش با جامعه را فریاد نمی‎زند و فقط در سکانس‎های آخر، انگار در کلیسای محلی روستا نشسته باشد، اعترافش می‎کند. حتی اگر زن، به واقع قاتل شوهرش باشد، باز هم مقدس، مظلوم و قربانی جامعه‎ رشدنیافته است. انگار کشتن غیرعمد شوهر دائم‎الخمرش حرکتی است نمادین برای تغییر. مثل ابراهیم که بت‎های ترس و انقباض را با ضربه‎ای از سر راهش برداشت. یه‎وا یک‎تنه جنگی را شروع کرده که فقط خودش می‎تواند پایانش دهد.

 

ماهنامه هنروتجربه

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها