تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۰/۱۰ - ۱۴:۳۲ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 102460

عزیزالله حمیدنژاد کارگردان «بانوی عمارت» درباره تصویری که از این زنان در چهره آرایی، ادبیات، شخصیت و تاثیر و نفوذ آنها نمایش داده شده است، سخن گفت.

 

سینماسینما، عطیه موذن: سریال «بانوی عمارت» به کارگردانی عزیزالله حمیدنژاد این شب ها ساعت ۲۰:۴۵ از شبکه سه سیما روی آنتن می رود. این سریال در یک مقطع تاریخی از دوران قاجار می گذرد و وقایعی از جمله کشته شدن ناصرالدین شاه قاجار، شرایط سیاسی زمان و همچنین نحوه فرهنگ و روابط مردم این دوره را به تصویر می کشد.

روابط عاشقانه این سریال، چهره پردازی، مسایل سیاسی و… از مواردی است که باعث شد مخاطبان این سریال را که به کارگردانی عزیزالله حمیدنژاد و تهیه کنندگی مجید مولایی ساخته شده است، دنبال کنند.

برای بررسی بیشتر سریال با حمیدنژاد گفتگویی داشتیم درباره ماهیت کلی سریال، چهره پردازی و بازی ها، او درباره زنان این سریال نیز عنوان کرد که قرار است نشان دهد زنان چقدر می توانند موثر و بانفوذ باشند و به همین دلیل از فخرالزمان که یک زن متمول است تا آهو که دختری از طبقه پایین جامعه است، اقتدار و جسارت دارند.

از همان ابتدای ساخت سریال «بانوی عمارت» گفته شد که کاری عاشقانه است و نه تاریخی. روایت این عشق برای مخاطبی که به فیلم و سریال های خارجی دسترسی دارد و عشق را در آن آثار با روابط بازتری می بیند، چگونه باید باشد تا او را به خود جذب کند؟

از آنجایی که فرهنگ ها مختلف است این روایت عاشقانه هم متفاوت می شود جوان ایرانی به نحوی عاشق می شود و جوان اروپایی در عشق خود رفتار دیگری دارد. جوهره و حس درونی یکی است اما رفتارها فرق می کند، ما هم در روایت عاشقانه «بانوی عمارت» که مربوط به زمان قاجار است نوعی صلابت و سادگی را برای شخصیت ها به کار بردیم تا مخاطبان باورش کنند. این حس عاشقانه و کنش و واکنش ها به گونه ای است که برای مخاطب جذاب است و می پذیرد که در گذشته اینگونه عاشق می شدند. قطعا سختی ساخت این سکانس ها مثل همان راه رفتن روی طناب است و هر جزییاتی از لحن شخصیت، موقعیت، رفتار و… اگر به طور مناسب اجرا نشود حس عاشقانه را پدید نمی آورد و مخاطب آن را پس می زند. وقتی یک مقطع تاریخی را انتخاب می کنید حتما باید نحوه برخورد و برداشت ما با آن برهه از تاریخ مناسبت داشته باشد.

در عالم واقع عشق قابل بیان و نشان دادن نیست بلکه تاثیر شگرف یک طول موج بر وجود و ناخودآگاه ماست از این روی نمی شود آن را تعریف کرد بلکه می توان آن را احساس کرد. در عالم سینما برای انتقال این حس به مخاطب روش هایی وجود دارد ولی بنده از روش های شخصی خودم استفاده می کنم. شما یک سکانس عاشقانه را به ۱۰ کارگردان بدهید ۱۰ نوع حس را به مخاطب منتقل می کنند اما آنچه مسلم است این است که یک موضوع عاشقانه واحد را در اقصی نقاط جهان با توجه به فرهنگ های مختلف باید متفاوت اجرا کرد تا قابل باور باشد چراکه فرهنگ ها شبیه به هم نیست.

نمود خارجی عشاق در زمان صفویه و قاجار، پهلوی و زمان معاصر با هم فرق می کنند اما نمود درونی «یکی» بیش نیست مثلا در این سریال شاهزاده قاجاری وقتی عاشق می شود اگر هم می خواهد اشک بریزد باید به نوعی آن را پنهان کند و یا فخرالزمان باید رفتاری محجوب و ظریف داشته باشد که بتوان در آن دوره تاریخی باورش کرد. اینها حس درونی ام به عنوان کارگردان است. من پیش از این هم در فیلم «اشک سرما» سکانس های عاشقانه را تصویر کرده ام و کم و بیش می دانم چگونه باید این کار را انجام داد حتی خاطرم هست در آن زمان به من می گفتند یک دختر و پسر نباید در غار تنها باشند اما من می گفتم بستگی به اجرا دارد و من می توانم به گونه ای حضور این ۲ نفر (کاوه و روناک) را در غار تصویر کنم که مشکلی پیش نیاید و همینطور هم شد.

در طول ساخت سریال همواره روی عاشقانه بودن این درام تاکید می شد تا تاریخی بودن، با این حال روایت این عاشقانه در یک دوره تاریخی تا چه حد باید ملزومات دوره قاجار مثل چهره پردازی، پوشش و دیگر مسایل آن زمان را رعایت کند؟ به طور مثال چهره پردازی زنان «بانوی عمارت» با آنچه که مخاطب از مردم قاجار می داند و در تصاویر و نقاشی ها دیده است، تفاوت هایی دارد و یا طراحی لباس ها گاهی از آنچه در تاریخ دیده ایم دور می شود.

برای ساخت یک اثر داستانی شما نمی توانید صد در صد به استنادات تاریخی بسنده کنید. تاریخ می تواند زمینه ای برای فراهم کردن یک درام باشد؛ درامی که قرار است با زبان بصری فیلم به مخاطب منتقل شود. فیلمنامه «بانوی عمارت» هم نه بر اساس یک داستان تاریخی بلکه بر پایه مسایلی اجتماعی و سیاسی در آن مقطع تاریخی یعنی دوران قاجار شکل گرفته است. ما برای اینکه هم آن فضای دوران قاجار را حفظ کنیم و هم مخاطبان عام و خاص را درگیر تماشای سریال کنیم، سعی کردیم با توجه به داشته ها و محدودیت های موجود، سریالی بسازیم که دیدنی باشد و مخاطبان لذت ببرند. طبیعتا بخش زیادی از انتخاب لباس هایی که در فیلم می بینید براساس مستندات تاریخی است و ژاله زکی زاده طراح لباس در تعاملی که با من داشت آنها را با توجه به عکس ها و نقاشی های آن دوران طراحی کرده است. تماشاگر با دیدن این لباس ها می تواند فضای دوران قاجار را خوب درک کند و هم از نظر بصری با دیدن این رنگ ها و طرح ها لذت ببرد. اتفاقا، ما تلاش کردیم طراحی لباس شخصیت ها بر اساس نقشی که کاراکترها در سریال دارند صورت بگیرد با این حال این جزیی از اصول کار فیلمسازی است که اثری که ساخته می شود مفاهیم مورد نظر آن باید در لفافه و با حفظ مسایل زیبایی شناختی به مخاطب عرضه شود و قرار نیست همه چیز به صورت مستند ساخته شود.

یعنی شما ترجیح می دهید صورتی را در فیلمتان نمایش دهید که مخاطب را جذب کند یا انتخاب شما این است که صورتی واقعی تر و شبیه تر به آن زمان را برای بازی در فیلمتان انتخاب کنید؟

یک توضیح ابتدایی وجود دارد؛ اول اینکه از نظر اسناد تاریخی عکس هایی که امروزه از دوره قاجار باقی مانده است بیشتر عکس هایی است که  از زنان درباری در کاخ گلستان گرفته شده است. طبق تحقیقی که دوستان انجام داده اند در آن دوره زنان درباری به دلیل سلیقه شاهان قاجار هیچ آرایشی جز سرمه و سفیدآب روی صورت خود انجام نمی دادند و به همین دلیل بیشتر صورت هایی که در آن زمان می بینیم بدون آرایش هستند و ابروهایی پر و پهن دارند و حتی زنان آن را تشدید می کنند، اما در عکس هایی که عکاسان خارجی از مردم جامعه در آن زمان گرفته اند ما این ابروهای پهن و یا برخی آرایش ها را کمتر می بینیم یعنی مردم چهره عادی تری دارند. قصه سریال ما هم از این حیث که در کاخ نمی گذرد و در فضایی عادی تر جریان دارد می بایست با کلیت جامعه همراه می شد و ما سعی کردیم گریمی را برای بازیگران در نظر بگیریم که به آن فضای جامعه شباهت بیشتری داشته باشد.

چرا در سریال برخی شخصیت ها بیشتر به ظاهر آن دوران نزدیک ترند مثلا نقش فخرالزمان و چهره او هماهنگی بیشتری با زمان خود دارد اما برخی مثل جواهر با بازی مینا وحید به لحاظ ادبیات و گریم تفاوت های آشکارتری دارند؟

جواهر شخصیت بسیار ماجراجویی دارد و لازمه این شخصیت این است که با دیگران تفاوت هایی داشته باشد حتی اگر این تفاوت در آرایش وی باشد، به همین دلیل سعی نکردیم این شخصیت را به شخصیت های دیگر سریالمان نزدیک کنیم اما سعی کردیم شخصیت های دیگری مانند افسر الملوک، فخرالزمان و یا آهو به آن دوران شبیه‌ تر باشند و به نظرم تلاش های آقای مجید اسکندری در طراحی گریم بسیار موفقیت آمیز بود.

البته بیشترین مساله درباره افراد به دلیل جراحی زیبایی در صورت هایشان است.

به هر حال ما در انتخاب بازیگران تا حدی دچار محدودیت هستیم. ما تلاش کردیم تا آنجایی که ممکن است از کسانی استفاده کنیم که کمتر جراحی کرده اند و از نظر فیزیکی مناسب شخصیت موردنیاز فیلمنامه هستند. در انتخاب نابازیگران مشکل چندانی نداشتیم چون کسانی را انتخاب کردیم که با ویژگی های مورد نظر ما مطابق باشند اما در مواردی که با بازیگر طرف هستیم دستمان بسته است ولی باز هم سعی کردیم با گریم آن جلوه امروزی را کمتر کنیم. این مساله ای است که در سینما و تلویزیون همه به نوعی درگیر آن هستند ولی درنهایت اگر مخاطب درگیر چالش های فیلم شود، چندان به این مسایل اهمیت نمی دهد.

برای شما به عنوان کارگردان چقدر صورت های طبیعی اهمیت دارد؟

من به عنوان کارگردان سعی می کنم صورت های طبیعی تر را انتخاب کنم چون طبیعت زیبایی خاص خودش را دارد. حتی اگر آن صورت دچار نقصی هم باشد من باز هم این صورت طبیعی را به غیرطبیعی ترجیح می دهم. برخی به عمل جراحی دست می زنند تا صورتشان زیباتر و جذاب تر شود اما این زیبایی سازی، کار هر جراحی نیست و هرکسی نمی تواند به شکلی هنرمندانه و طبیعی جراحی کند بلکه باید خود هنرمند باشد، از طرف دیگر به عقیده من بینی ایرانی زیبای خاص خودش را دارد.

واژگان و زبانی که در سریال به کار گرفته می شود نیز بیشتر به زبان امروز نزدیک هستند و حتی گاهی برخی واژه ها و لحنی که بازیگران استفاده می کنند از ادبیات حال حاضر بهره گرفته است.

این نکته هم عمدی بود. ما از آقای احسان جوانمرد نویسنده سریال خواستیم  که در نوشتن دیالوگ ها زیاد از ادبیات ثقیل استفاده نکند تا فهم آن برای مخاطب آسان باشد ما هم سعی کردیم در اجرا این ادبیات را سهل تر کنیم تا برای کاراکتر راحت باشد و به حس او آسیب نزند و مخاطب هم به راحتی با شخصیت ها ارتباط برقرار کند. البته شخصیت ها بر اساس موقعیت اجتماعی که دارند ادبیاتشان هم متفاوت است.

یعنی فکر می کنید اگر این شخصیت ها به زبانی فاخرتر سخن می گفتند مخاطب ارتباط برقرار نمی کرد؟

بله تاثیرگذار بود.

باز هم در میان شخصیت ها برخی امروزی تر سخن می گویند و برخی از واژگان ادبی تری استفاده می کنند مثلا جواهر یا آهو به زبان مردم سال ۹۷ حرف می زنند.

شخصیت ها از طبقات اجتماعی یکسانی نیستند و به همین دلیل زبان و ادبیات آنها هم متفاوت است. فخری و افسر از طبق متمول جامعه هستند اما جواهر از طبقه بالایی نیست بلکه تلاش کرده و خود را به این طبقه رسانده است، با این حال ادبیات گفتاری جواهر و آهو باید مقداری از شخصیت های اشرافی فاصله می داشت و نمی بایست خیلی سنگین و فاخر می شد زیرا در آن صورت ممکن بود مخاطب پس بزند.

گفتار آن دو (جواهر و آهو) روانتر است ولی باز هم خیلی امروزی نیست.

شما در قصه به این تعادل توجه کرده اید، اما برخی از مسایل توجه مخاطب را بیش از حد به خود جلب کرد مثلا شیک و نو بودن لباس ها در یک کار تاریخی که گاهی هم میان مردمی از طبقه پایین تر می رود این تلاش شما را زیر سوال نمی برد؟

اگر به نقاشی های آن زمان رجوع کنید لباس ها شیک و از بهترین طراحی برخوردار هستند و اتفاقا سعی شد که لباس مردم عادی کوچه و بازار لباس های معمولی تری باشد. با این حال همانطور که پیش از این هم گفتم من دوست نداشتم سریال مستند بسازم اما تلاش کردم از اسناد تاریخی استفاده کنم. کار باید از نوعی زیبایی شناسی برخوردار باشد تا بتواند مخاطب خودش را جذب کند.

ما نوعی صلابت، تلاش  و جسارت را در شخصیت های زن این سریال می بینیم که فکر می کنم در دوره قاجار زنان کمتر از این ویژگی ها برخوردار بودند، مثلا آهو با اینکه از یک خانواده معمولی است دوست دارد درس بخواند و دستیار طبیب شود و یا فخرالزمان که جزو خانواده های متمول است به راحتی با برادرش بحث می کند و به لجاجت می پردازد تا به مرد مورد علاقه خود برسد. این بسیار جذاب است که زنان در این سریال منفعل نیستند و برخلاف بسیاری از شخصیت های سریال های دیگر از فراز و فرود زیادی برخوردار هستند اما نگاه شما برای برجسته کردن نقش زنان در این قصه چه بود؟

– زنان متمول در دوره قاجار برخلاف زنانی از طبقه متوسط و ضعیف دارای شخصیت و قدرت خاص خودشان بودند. در این سریال هم اکثر  زنان که از طبقه مرفه هستند چندان منفعل نیستند، این از طرز پوشش و معماری که در آن زندگی می کنند مشهود است. افسر اقتدار دارد و فخری هم ویژگی هایی دارد که نشان از قاطعیت او دارد، البته فخری نماینده همه زنان نیست بلکه او یک استثناست چون سواد دارد و اهل شعر و ادب است. او از خانواده ای ثروتمند است که پدر و مادرش را از دست داده است و با این حال برابر برادرش از نوعی استقلال برخوردار است و از حق و حقوق خود دفاع می کند حتی حاضر است برای آنچه که می خواهد، هزینه بدهد. او در ماجرای عاشقانه ای که برایش پیش می آید تنبیه می شود، کتک می خورد و حتی در مقطع کوتاهی نیز تسلیم می شود اما درنهایت با نامه شاهزاده ارسلان دوباره جان می گیرد و وارد میدان می شود. او در شرایطی قرار می گیرد که می تواند در زندگی شازده تاثیرگذار باشد و حتی با افسر مقابله کند. آهو هم اگرچه از طبقه پایین است اما وقتی در این محیط قرار می گیرد دوست دارد خود را ثابت کند، سواد یاد بگیرد و او هم هزینه آنچه را که می خواهد می پردازد؛ اینها بخشی از جزییات و شناسنامه این شخصیت هاست.

نگاه من هم این بود که نشان دهم زنان می توانند تاثیرگذار باشند، اقتدار داشته باشند و با حفظ این اقتدار مدیر و مدبر باشند و برابر مردان قدرتمندی مثل ارسلان میرزا، جهانبخش و میرزا اسد و طبیب حرفی برای گفتن داشته باشند و یا دختری مثل آهو وقتی در فضای بازتری قرار می گیرد، به آرزوهای بزرگتر فکر کند و استعدادهایش شکوفا شود. در برابر او دختری مثل جواهر قرار دارد که او هم به گونه ای دیگر سعی می کند با طرح و توطئه و نقشه هایی روند ماجرا را تغییر دهد و حتی شخصیت هایی مثل میرزا اسد آدم ساده ای نیستند و همه شخصیت ها باید از این پیچیدگی ها برخوردار باشند تا درام شکل بگیرد چراکه درام زمانی برای مخاطب جذاب است که کاراکترهای تاثیرگذار ببیند و درگیر آنها شود.

یکی از شخصیت های سریال هم که نظر مخاطب را با وجود آشکار شدن چهره او در قسمت های اخیر به خود جلب کرده نقش حضرت والا است؛ شخصیتی که تاثیر زیادی در روابط سیاسی کشور و جایگاه شخصیت ها دارد.

حضرت والا شخصیت بسیار پیچیده ای در سریال دارد و طبعا چون این شخصیت رازآلود است به زودی مسایل آشکارتر می شود و با ادامه سریال رازهایی عیان خواهد شد.

منبع: مهر

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها