تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۱۲/۲۵ - ۱۳:۰۴ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 132652

سینماسینما، شهرام اشرف ابیانه

برای تعریف یک داستان آن‌طور که به دل مخاطب بنشیند، باید تخیلت را به دل اثر بدمی. بدون آن تنها کالبدی از داستان در اختیار داری. چیزی فارغ از تنش و هیجان و بالا و بلندی یک داستان. فیلم ژرژ ‌هاشم‌زاده جدا از مشکلات زیربنایی فیلمنامه‌ای، از نبود چنین چیزی رنج می‌برد. در نبود قدرت آفرینش‌گری از فضاسازی عاجزی. بستری داستانی نداری تا از درونش شخصیت‌های پیچیده و جان‌دار بیرون بکشی.

سودابه فیلم فقط یک راوی غم‌زده است. نمی‌توانی علت آمدنش به وطن را پس از سال‌ها باور کنی. مشکل در نبود منطق داستانی است. بیننده نمی‌تواند کنش‌های آدم‌های داستان را باور کند. شخصیت‌ها حرف می‌زنند، اما با هم دیالوگ ندارند. بحرانی در فیلمنامه نیست که نقطه وحدت‌دهنده داستان باشد. کلیشه‌سازی رایج و بازیگران برجسته هیچ‌کدام راه‌گشا نیست.

با فیلمی روبه‌روییم پر از اشباح بی‌نام‌ونشان. صورتک‌هایی بی‌چهره که جواب سوال‌های بی‌شمارت را نمی‌دهند. دلیلی برای حضور در داستان ندارند، چون کارکردی برای بودنشان در داستان طراحی نشده. فیلم از این منظر فاقد پلات درست داستانی است. حتی کلیشه‌سازها هم چیزی دارند تا تماشاگر را به داستان جلب کنند. «در سکوت» این را هم ندارد. تبدیل شده به یک معما. پازلی به‌هم‌ریخته که چیدمان خلاقانه‌ای برای شناساندن آدم‌های داستان به ما در اختیار ندارد.

نمی‌توان تنها به یک خط قصه کم‌رنگ اکتفا کرد. به واسطه آن قصه گفت. فیلمت تخت می‌شود و فضای داستانت خشک و بی‌روح و خسته‌کننده برای تماشاگری که به دنبال مفری برای ورود به دنیای فیلم است، اما پشت دروازه‌های فیلم معطل مانده. نمی‌شود تنها به بازی بازیگران حرفه‌ای بسنده کرد به این امید که چیزی در آن بدمند که در داستان نیست.

هاشم‌زاده در چیدمان فنی نیز خلاقیتی از خود نشان نمی‌دهد. قاب‌های ایستای فیلم فاقد شور و حیات لازم‌اند. این بیش از هر چیز برمی‌گردد به نبود میزانسن‌دهی درست برای معنا دادن به عناصر درون قاب. دوربین در جایی از شخصیت‌ها فاصله می‌گیرد که به نظر می‌رسد باید در دل واقعه باشد و در جایی دیگر به دل اتفاقی رفته که حس می‌کردی بهتر بود با کمی فاصله رخداد را در قاب پوشش می‌داد.

دکوپاژ ساده‌ای برای روایت تصویری قصه در نظر گرفته شده. فیلم‌ساز تنها کوشیده تماشاگر را در نمابندی گیج نکند. این اما کافی نیست. نمابندی باید حسی را برساند یا ایده‌ای را سامان‌دهی کند. ترتیب تصویری‌ای باید وجود داشته باشد تا ما را به حال‌وهوای داستان نزدیک کند. فیلم می‌خواهد واگوی رازی باشد، اما خلاقیتی برای باز آفرینی این راز در اختیار ندارد.

منبع: ماهنامه هنروتجربه

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها