تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۰/۱۰ - ۲۰:۱۹ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 37696

محمد تاجیک :“عروس آتش” خسرو سینایی از محبوب ترین فیلمهای سینمای پس از انقلاب نزد تماشاگران ایرانی است .

به گزارش سینما سینما ،اکبر عالمی استاد دانشگاه درباره حواشی اکران این فیلم گفته است: «من واژگان را در مورد «خسرو سینایی» حراج نمی‌کنم. او با ساخت فیلم «عروس آتش» هنر به معنای واقعی را به تصویر کشید. ولی منی که متولد اهوازم، شنیدم هنگام نمایش این فیلم، سالن سینمای اهواز را به آتش کشیدند!»(روزنامه شرق _شهریور۹۲)

/روایت سینایی از واکنشها به این فیلم در جنوب کشور/

سینایی در نشستی در دانشکده علوم پزشکی بابل در پاسخ به سوالات برخی از حاضرین که آیا این فیلم باعث جریحه‌دار شدن احساسات و افکار عشیره‌ای در خطه جنوب کشور نشده است گفت: البته برخی با اعتراض به این فیلم مسایلی را به بنده عنوان کردند؛ حتی شنیده شد که در پایان فیلم در سینماهای اهواز، برخی از جوانان عشیره‌ای عکس‌العمل‌هایی از خود نشان داده‌اند؛ ولی اشخاصی با من تماس گرفتند که این فیلم خیلی از مسایل را برای پیرمردان عشیره‌ای باز کرده است و برخی از زنان عشیره‌ای نیز تلفنی با من تماس گرفتند و نسبت به نمایش این فیلم احساس رضایت نمودند. زیرا سال‌های مدیدی است که زنان عشیره از این تعصب رنج می‌برند.(ایسنا -۱۵ مهر۸۰)

/ماجرای اعتراض سینایی به سانسور عروس آتش در تلویزیون/

هنوز چند روزی به پایان تعطیلات نوروزی سال ۸۳ نمانده بود که حمید فرخ نژاد، بازیگر فیلم عروس آتش به خبرنگا ایسنا اطلاع داد که نمایش عروس آتش در تلویزیون به شدت سبب عصبانی شدن این کارگردان قدیمی و پیشکسوت سینمای ایران شده است. سینایی در گفت وگویی که پس از تعطیلات از سوی ایسنا منتشرشد نسبت به نمایش نسخه‌ای از این فیلم از تلویزیون که آن‌را به‌شدت سانسور شده توصیف نمود، اعتراض کرده و واکنش همه هنرمندان نسبت به رعایت نکردن حقوق معنوی آنان را خواستار شده بود .او با این وضعیت قصد داشت که فیلمسازی را کنار بگذارد؛ در وضعیتی که متبذل‌ترین آثار را ارج می‌نهند و با آثار ارزشمند اینگونه برخورد می‌کنند.او می گفت که پس از ۳۷ سال حضور در این حرفه، از آن متنفرشده است .اما موضوع دیگری باعث دلخوری شدید سینایی می شود.

/چرا خسرو سینایی برای نگارش عروس آتش از فرخ نژاد بهره گرفت ؟/

امان جلیلیان در اردیبهشت ۸۸ در یادداشتی در روزنامه جام جم درباره فیلم عروس آتش نوشته است :درباره برای نگارش «عروس آتش» سینایی از حمید فرخ‌نژاد کمک گرفت. فرخ‌نژاد که اینک بازیگر سرشناسی است در آن زمان دستیار سینایی در چند مستند بود و سابقه` نگارش فیلمنامه‌ای را نداشت. بنابراین سینایی در کمک گرفتن از او، دنبال توانایی و مهارت فرخ‌نژاد در روش‌های خاص فیلمنامه‌نویسی‌اش نبود، بلکه چون فرخ‌نژاد جنوبی بود آشنا با فرهنگ بومی مردم عشیره، بهتر از هر کسی می‌توانست در تحقیقات سینایی به یاری بیاید. نکته دیگر این است که در آسیب‌شناسی فیلم‌های ایرانی، یکی از نکات برجسته و قابل ذکر، تفاوت ویژگی‌های مردم روستایی از حیث رفتار و لهجه و آداب و رسوم، با اصل و واقعیت است. سینایی برای پیشگیری از چنین آسیبی از فرخ‌نژاد درخواست کرد تا به عنوان همکار فیلمنامه‌نویس دیالوگ‌های شخصیت‌های جنوبی را همان‌گونه که در واقعیت می‌شناسد بنویسد. به این ترتیب هم ماجراهای این فیلم برای تماشاگر عادی و شهرنشین باورپذیر شد و هم حاشیه‌ها و اعتراض‌هایی که «عروس آتش» به دنبال داشت به دلیل نزدیکی فضای کلی آن بود با واقعیت. ممکن است بخشی از این اعتراض‌ها مربوط به این باشد که همه اهالی عشیره چنین اعتقاداتی ندارند که ممکن است قرین واقعیت باشد اما منظور ما در اینجا تاکید بر اهمیت تاریخ و ویژگی‌های فرهنگی بومیان است، در بازنمایی آنان.در سینمای ایران، حتی اگر فیلمسازان به سراغ قومی از ایرانیان بروند، کم‌تر دیده شده که دغدغه وفاداری به آداب و رسوم آنان را داشته باشند. آنان قصه‌شان را با فضای بومی تطبیق می‌دهند اما با الهام از آن فضای بومی اثر خود را خلق نمی‌کنند. پس در بسیاری مواقع اثر آنان نامرتبط و بی‌شباهت است به آن‌چه که مدعی نمایش‌اش هستند. اما همچنان‌که در یکی از سکانس‌های مهم فیلم سینایی می‌بینیم (جایی که سعید پورصمیمی و مهدی احمدی به زندان می‌روند و با یکی از افرادی که قاتل خواهرش بوده آشنا می‌شوند) این تحقیقات وجود داشته و منبعی شده برای طراحی شخصیت‌ها و وقایع. مثلا خیلی جالب است که سینایی که زمانی با سهراب شهید ثالث و منوچهر طیاب در زمان تحصیل در اروپا گروه موسیقی خیابانی‌ای تشکیل داده بودند برای درآمد و تامین مخارج تحصیل، با این تجربه دست‌به‌کار ساخت موسیقی اثرش می‌شود. تاکید دارم که حساسیت سینایی به وفاداری به واقعیت و الهام از آن، باعث شده حتی در طراحی صداها، آوازها و ملودی‌ها نیز دخالت کند تا جاذبه‌های یک فیلم پرفروش، باعث جداافتادن فیلم از مولفه اصلی‌اش نشود. موسیقی «عروس آتش» که نجوای زنانه‌است روی سازهای سنتی مناطق جنوب، تاثیر بسیار زیادی در کوبندگی فیلم دارد.

/درباره شخصیتهای اصلی عروس آتش/

جلیلیان درادامه یادداشت خود می نویسد :وفاداری و دلبستگی به واقعیت شرط کافی برای خلق یک اثر خوب نیست. واقعیت پشتوانه‌ای است برای شکل‌گیری و پرورش نمایشی. شخصیت‌پردازی یکی از ارکان فیلمنامه‌نویسی است و اگر فیلمنامه‌ای در این مورد به‌خصوص دارای ایرادی باشد، ممکن است بسیاری از ارزش‌های دیگرش تحت‌الشعاع قرار گیرد. فیلمنامه «عروس آتش» واجد ویژگی‌های مثبت و منفی است. در زمینه شخصیت‌پردازی باید گفت که مثلا شخصیت فرهان با بازی حمید فرخ‌نژاد و شخصیت خاله با بازی سلیمه رنگزن بسیار پخته‌تر و پرورش‌یافته‌تر است از شخصیت احلام با بازی غزل صارمی و دکتر با بازی مهدی احمدی. شاید که نه مطمئنا، دلیل محبوبیت شخصیت فرهان و شهرت و اعتباری که ایفای این نقش برای بازیگرش به همراه آورد، به دلیل همین قابلیت‌هایی باشد که در فیلمنامه پیش‌بینی شده. فرهان یک شخصیت چندبعدی است؛ با این که تا بن دندان آمیخته با سنت‌های روستا و عشیره است اما عشق‌اش به دخترعمویش باعث می‌شود تا کمی در باورهای خود تردید کند. این در حالی است که چنین فرآیند تغییری را هیچ کدام از شخصیت‌های دیگر این فیلمنامه ندارند. دکتر یک آدم مدرن و شهری است که با اعتقادات سنتی و بی‌منطق عشیره مشکل دارد. سرپرست و بزرگترش با بازی سعید پورصمیمی نیز با این که از آن منطقه و ویژگی اهالی‌اش مطلع است اما در موقعیت‌های جذابی از نظر دراماتیک قرار نمی‌گیرد و بیشتر در قالب یک راهنما عمل می‌کند. اما خاله این‌گونه نیست. چرا که او نیز داغدار عشقی است که در گذشته به دلیل همین رسوم پوسیده روستا از کف داده است و به همین دلیل است که در پایان تصمیم به قتل فرهان می‌گیرد تا انتقام تاریخی خود را نه از یک فرد که از یک تفکر بگیرد.

/اگر بازیگری غیر از حمید فرخ‌نژاد این فیلم را بازی می‌کرد/

این منتقد سینما درادامه نوشته است :گفتیم که فرخ‌نژاد با نظارت سینایی دیالوگ‌های شخصیت فرهان را خود نوشت و در ارائه این شخصیت، تمام ریزه‌کاری‌های لازم را رعایت کرد. درباره این حضور باید گفت که اگر بازیگری غیر از حمید فرخ‌نژاد این فیلم را بازی می‌کرد معلوم نبود چه بر سر این شخصیت می‌آمد. سایه این شخصیت و این نوع نقش‌آفرینی چنان تا مدت‌ها بر سر فرخ‌نژاد ماند که حتی بازی درخشانش در «ارتفاع پست» نیز به‌خاطر برخی شباهت‌ها به «عروس آتش» از سوی داوران و منتقدان دیده نشد. او علاوه بر دریافت جایزه بهترین بازیگر جشنواره فجر (که در نهایت بدسلیقگی فرهان را نقش مکمل ارزیابی کردند و جایزه نقش دوم را به او دادند) در جشنواره کارلووی‌واری که جزو معتبرترین جشنواره‌های اروپایی است نیز جایزه بهترین بازیگر نقش اصلی را گرفت. کار او فراتر از یک نقش‌آفرینی با مهارت یا دلنشین بود. درواقع می‌توان اولین گام حرفه‌ای او در بازیگری را مهم‌ترین تجربه‌اش تا پایان عمر دانست زیرا اولا به دلیل جنوبی بودن با ویژگی‌های رفتاری و فرهنگی آن منطقه آشنا بود، ثانیا شخصیتی که بازی می‌کرد را قبلا خودش طراحی کرده بود، ثالثا تحت هدایت فیلمساز سرد و گرم چشیده‌ای چون خسرو سینایی قرار داشت و رابعا از تمام وجود خودش مایه گذاشت برای درآوردن این نقش سنگین و تاثیرگذار.

/فرهان یکی از معدود شخصیت‌های منفی که به‌شدت باور‌پذیر است/

شاپور عظیمی منتقد سینما در یادداشتی در سایت ماهنامه فیلم درباره این فیلم نوشته :سینایی عروس آتش را در ۱۳۷۸۸ ساخت که زمینه‌ای مستند دارد و به داستان دخترکشی‌هایی می‌پردازد که در روستا‌های خوزستان به یک اپیدمی تبدیل شده بود. فیلم بازیگری را به سینمای ایران معرفی می‌کند که در نخستین نقش سینمایی‌اش به جلد فردی فرو می‌رود که در نگاه نخست و بر اساس آن‌چه دیگران از او ساخته‌اند دیوی بی‌شاخ‌ودم است اما وقتی او را می‌بینیم، تصور غلطی که از او داریم، رنگ می‌بازد. فرهان با بازی حمید فرخ‌نژاد هم‌چنان یکی از معدود شخصیت‌های منفی در سینمای ما محسوب می‌شود که به‌شدت باور‌پذیر است. این باور‌پذیری پیش از آن‌که به بازی فرخ‌نژاد ربط داشته باشد (که دارد) به نقشی برمی‌گردد که او و سینایی روی کاغذ آورده‌اند. فرهان بسیار غیرتی است؛ آن قدر که حتی تاب‌وتوان این را ندارد که احلام (غزل صارمی) در برابر او حتی نام پرویز (مهدی احمدی) را به زبان بیاورد. او مجموعه‌ای از تناقض‌ها است و مثل هر کس دیگری با این تناقض‌ها سر می‌کند. او آن قدر آگاهی دارد که با خاله هاشمیه (سلیمه رنگزن) درددل کند و به او بگوید مرد عشیره بودن سخت است. فرهان آن قدر آگاهی دارد که پچ‌پچ‌کردن‌های زنان عشیره گاهی به بهای خون دختری جوان تمام می‌شود. او با این رویه به‌شدت برخورد می‌کند: «مِن بعد ببینمُ کسی پشت سر ئی دختر حرف می‌زنه… دهنشه کاه‌گل می‌گیرُم.»

/سینایی هیچ‌یک از شخصیت‌های فیلمش را محکوم نمی‌کند/
شاپور عظیمی در ادامه می نویسد :فرهان می‌داند که در عشیره رسم است دخترعمو سرانجام «از آنِ» پسرعمویش خواهد بود، چه دختر بخواهد چه نخواهد. او حتی حاضر است احلام با او ازدواج نکند اما باید تا پایان عمرش مجرد باقی بماند. اما این گزینه (که حتی گزینه هم محسوب نمی‌شود) پیش از این زندگی خاله را به تباهی کشانده است. او به فرهان التماس می‌کند که این پرنده را آزاد کند اما فرهان با اندوه می‌گوید که دست‌وپابسته‌ی قوانین عشیره است.سینایی هیچ‌یک از شخصیت‌های فیلمش را محکوم نمی‌کند. آن‌ها در فقدان آگاهی نسبت به شرایط پیرامون‌شان، اسیر این شرایط‌ هستند و از آن رهایی ندارند. فرهان در چنین شرایطی اما آن قدر آگاه است که نگذارد دست برادرش به خون پرویز آغشته شود یا خودش این کار را بکند. او می‌داند حرف زدن پشت سر این زن یا آن زن در نهایت باعث مرگش خواهد شد. در سکانسی از فیلم وکیل (سعید پور‌صمیمی) همراه پرویز برای انتخاب پارچه نزد خیاطی می‌روند که همسرش را برادران زن پس از سال‌ها به دلیل ازدواجی غیرفامیلی سلاخی کرده‌اند؛ یا در جای دیگری برادری خواهرش را به این دلیل کشته است چون پشت سرش حرف زده می‌شد. بر این اساس فیلم به سنت‌ها حمله‌ور می‌شود و نه به آدم‌هایی که باید در دل این سنت‌ها زندگی کنند. احلام به عنوان کسی که از سال‌های کودکی‌اش بیرون از عشیره زندگی کرده است و به عنوان زنی که درس خوانده و دانشگاه رفته، هیچ درکی از شرایط عشیره ندارد. اما مادر او با ساده‌دلی هر‌چه تمام‌تر «تعلق» احلام به عشیره و قوانینش را گوشزد می‌کند. او اشاره می‌کند که فرهان هر بار که آن سوی آب رفته (شغل او قاچاق سیگار و… است) چیزی برای احلام آورده است. و این نشان می‌دهد که او احلام را متعلق به خودش می‌داند. این بعد دیگری از تناقض‌های وجودی شخصیت فرهان است. او با آن که می‌داند قوانین عشیره نمی‌توانند با روحیه‌ی آحاد عشیره هم‌خوانی داشته باشند اما احلام را متعلق به خودش می‌داند.

/ عروس آتش در شکل روایی‌اش با دقت فراوان ساخته شده/

به نوشته شاپور عظیمی :عروس آتش در شکل روایی‌اش با دقت فراوان ساخته شده است که این بیش از هر امر دیگری به باور‌پذیری‌اش نزد مخاطب می‌افزاید. فیلم در جزییات بسیار موفق عمل می‌کند. نگاه کنید به شیوه‌ی راه رفتن فرهان وقتی که دشداشه (لباس سنتی اهالی عرب‌زبان جنوب) بر تن کرده و دست‌هایش را از پشت گرفته است و باطمأنینه راه می‌رود. این گونه راه رفتن را مخاطبی که خودش جنوبی‌ باشد به‌خوبی می‌شناسد. از سوی دیگر استفاده از لهجه در فیلم به‌شدت آگاهانه است. فرهان و خاله هاشمیه از یک سو و فیصل (علی مردانه) برادر کوچک‌ فرهان و زن‌های روستایی همگی ته‌لهجه‌ای ویژه‌ی عرب‌زبان‌های جنوب دارند. این را حتی در دیالوگ فرهان و احلام به‌خوبی می‌توان تشخیص داد.اما اوج مردسالاری رایج در میان مردان یک عشیره نیز در دیالوگ‌های احلام و فرهان قابل‌مشاهده است. او اجازه نمی‌دهد احلام کلامش را قطع کند و حرفش را بزند اما وقتی حرف خودش تمام می‌شود، به او اجازه‌ی حرف زدن می‌دهد. با این همه او حاضر است شّط (دریاچه) را در صورت درخواست همسرش برای او پشت و رو کند.

/کاستی های عروس آتش/

با همه‌ی این‌ها، عروس آتش از نظر شاپور عظیمی ،کاستی‌هایی هم دارد. تنها کارکردی که صحنه‌ی تصادف پرویز با یک تریلی در فیلم پیدا می‌کند، خاتمه دادن به داستان تراژیک زندگی احلام و عروس با فرهان است و با یک‌دستی فیلم همخوان نیست. از سوی دیگر نشان دادن چهره‌ی عروس در صحنه‌ی آخر تقریباً در میان عشایر جنوب محال است و کسی نمی‌تواند عروس را ببیند. با این همه فیلم با همراهی موسیقی درخشان زنان عرب و اقدام خطیر خاله هاشمیه در فرو کردن خنجر درون سینه‌ی فرهان و تکرار جمله‌ی «خودت گفتی مرد عشیره بودن سخته» و به آتش کشیده شدن نیستان زندگی احلام، این تراژدی را به پایان می‌رساند. احلام هیچ آینده‌ای با فرهان ندارد. این کاملاً مشخص است. از سوی دیگر خاله هاشمیه نمی‌تواند تاب بیاورد و ببیند که کسی مثل خود او بسوزد و بسازد. لحن گریان او در تکرار آن جمله و مرگ فرهان در این سکانس بیش از هر امر دیگری گویای این است که یک یا دو نسل نمی‌توانند ارزش‌های فرسوده را دیگرگون کنند. گاهی عمر ما کفاف نمی‌دهد که حتی در قرن بیست‌ویکم و اوج تغییرهای همه‌جانبه‌ی جهان پیرامون، ببینیم که یک باور غلط یا سنتی که دیگر در زمان حال «جواب نمی‌دهد» تغییر می‌کند یا بالأخره از میان می‌رود.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها