تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۱۲/۲۰ - ۱۵:۲۸ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 132544

سینماسینما، ایبنا/ فارس: مهگان فرهنگ، نویسنده، فیلمساز و آموزگار شیرازی که برای یک فرصت مطالعاتی به اسپانیا رفته است، در یادداشتی تفصیلی برای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به اهمیت و تاثیر کتابخوانی در روزهای بحرانی پرداخته است:

همیشه هم اول کلاس‌هایم پای تخته می‌نویسم که «شما در زندگی با این سه مورد بیشتر معرفی می‌شوید: ۱- دوستانی که دارید. ۲- کتاب‌هایی که می‌خوانید. ۳- فیلم‌هایی که می‌بینید».

از نظر «مارشال مک لوهان» بنیانگذار تئوری «دهکده جهانی» کتاب در گروه رسانه‌ها قرار دارد و حتی رسانه گرم هم به حساب می‌آید. ما تعریف‌های مختلفی برای کتاب داریم اما اگر از نظر فنی و فیزیکی بخواهیم کتاب را تعریف کنیم، می‌شود: مجموعه‌ای از کاغذها که درباره یک یا چند موضوع نوشته شده باشد و از یک طرف به هم متصل باشند و دارای یک جلد باشند را کتاب می‌گویند؛ در میان این تعریف اشاره کردیم که تعدادی برگ کاغذی که درباره موضوعی به آن پرداخته شده باشد، به همین ترتیب است که ما کتاب‌ها را به لحاظ موضوع دسته بندی می‌کنیم. این روزها وقتی وارد کتابفروشی‌های بزرگ می‌شویم، آنها را بر اساس موضوعاتشان در قفسه‌ها گذاشته‌اند.

اما چرا کتاب وجود دارد؟ چرا باید کتاب بخوانیم؟ چرا باید کتاب بخریم؟ به این دلیل این سوال را آخر گذاشتم چون می‌شود کتاب نخرید ولی کتابخوان بود، ضمن اینکه می‌شود هزاران جلد کتاب داشت و کتابخانه‌ای ارزشمند هم داشت اما کتابخوان نبود، پس مهمترین نکته خواندن کتاب است و بس. نه چیز دیگر.

برای خوب صحبت کردن و داشتن سواد، باید کلمات و واژه‌های زیادی بدانیم و اینها میسر نیست جز با کتابخوانی. مدرسه اولین کانون اجتماعی زندگی بشر هست و کتاب از اولین چیزهایی است که در مدرسه به دانش‌آموز داده می‌شود و بعد از اینکه انسان‌ها خواندن و نوشتن را یاد گرفتند، به فراخور تمایلشان برای یاد گرفتن مراجعه آنها به کتاب‌ها بیشتر می‌شود. من کمی بحث را گسترده‌تر می‌کنم و می‌گویم: منابع مکتوب، مثلا مجله و حتی روزنامه و این روزها کتاب‌های الکترونیکی یا پی دی اف کتاب‌ها.

کتاب یکی از میراث‌های ماندگار و پیوند دهنده بین انسان‌های اندیشمند در زمان‌های مختلف بوده است. کتاب یک کالای فرهنگی است. اگر این کالای فرهنگی به‌درستی در اختیار مخاطب و مردمان جامعه‌اش قرار نگیرد، قطعا آن جامعه دچار کمبودهایی خواهد بود.

اما می‌خواهم اینجا کمی از تناقضاتی که امروز بینن مردم ما رایج است، بگویم؛ کتابخوان بودن یا نبودن، نه ارزش است و نه ضد ارزش؛ باید از این زاویه نگاه کنیم که اگر فکر می‌کنیم کتابخوان بودن می‌تواند به آدم کمک کند و حال‌مان را بهتر – که در بسیاری از حالات اینگونه است – باید بگردیم ببینیم دلایل آن چیست؟ و کمی بهتر به اطراف و دورتر‌ها نگاه کنیم و ببینیم تفاوت جوامع و مردمی که کتاب خوان هستند، با آن‌ها که نیستند در چیست؟ به لحاظ آموزشی با طیف مختلفی همیشه سرو کار دارم و داشته‌ام و جالب‌ترین گروه‌ها گروه‌هایی هستند که هیجان برای عنوان و نوشتن نام کتاب دارند اما حاضر نیستند آن را بخرند و یا حتی از کتابخانه به امانت بگیرند. هزینه‌های زیادی برای خوردن غذاهای گران و یا تغییرات پوششی انجام می‌دهند اما ذهن و آگاهی خود را تغییر نمی‌دهند که آیا کتابخوان بودن حال آدم را تغییر می‌دهد یا نه؟

می‌دانیم که پیاده‌روی و یا نرمش منظم برای سلامتی ما مفید است و کمک می‌کند. اول به این دلیل که سیستم بدنی ما دارای نظم می‌شود و دوم اینکه با پیاده روی و نرمش به تقویت و قدرت دادن به بدنمان کمک کردیم. اما مطالعه به‌ویژه مطالعه منظم هم می‌تواند مثل یک نرمش منظم عمل کند. به این صورت که مغز ما را قوی می‌کند، چیزی که ما در دوران پیری بسیار خرج خواهیم کرد و داروها و رویه‌های پزشکی تا از الزایمر و سکته‌های مغزی جلوگیری کنیم. اگر مطالعه عادت شود. مغز هم با نرمش‌های خود به سمت سلامتی‌اش می‌رود. مغزهای ما هستند که ما را تبدیل به آدم‌های موفق‌تر می‌کند وقتی بیشتر می‌دانیم، بهتر تصمیم می‌گیریم و همین مغزهای کوچک ما را تبدیل به آدم‌هایی که خیلی زود جامعه را دچار تشویش خواهیم کرد. مانند به‌کار بردن واژگان متعدد در بسیاری از جاها؛ مطالعه باعث می‌شود به زندگیمان کیفیت بیشتری بدهیم. در پایان منبع اصلی این مطالعه را که در سال ۲۰۱۲ در دانشگاه استنفورد انجام شده، برایتان می‌گذارم.

جالب است که محققان به این نتیجه رسیده‌اند که مطالعه کتب مختلف تاثیرات مختلفی دارد، اما آنچه مهم است، مطالعه است و بس. اگر کتابی از «فوئتس»، «نیچه»، «کلیات شمس» و یا «کتاب بسیار معمولی» می‌خوانیم، به مغز کمک می‌کنیم زیرا تلاش می‌کنیم نگذاریم مغزمان دچار فرسایش شود. اما در کاربردی کردن محتوایی که در ذهنمان می‌ماند، قطعا تفاوت خواهیم داشت. بهتر است مثل یک بیماری واگیردار این پیام را به‌صورت یک هشدار مرتب ارسال کنیم که «نباید بگذاریم، مغزمان دچار فرسایش شود».

اما مورد بعدی که می‌توان به تفاوت نوع خواندن اشاره کرد، این است که: خواندن کتاب، یعنی اضافه کردن مطالب که می‌تواند هر کدام مربوط به جایی و مکانی خاص باشد. این اطلاعات باعث می‌شود ایده‌هایی به ذهن ما وارد شود. مطمئن باشید هرچقدر مطلب در ذهنتان داشته باشید، ذهن این قدرت را دارد که آن را طبقه بندی کرده و با سازوکار پیچیده ای که دارد، آن را در جایی که باید به‌کار گیرد.

اما یکی از موارد مهم زندگی ما کسب تجربه و راهکار است. قرار نیست ما تمام کارها و راه‌های دنیا را خودمان برویم یا تجربه کنیم، به‌واسطه مطالعه می‌توانیم آن را کسب کنیم. ممکن است اینجا از من بپرسید، خُب با دیدن فیلم هم می‌توان به این موارد دست یافت که نکته جالبی است. فیلم هم ابتدا دارای نوشتاری با تحقیق و نگارش بوده و از منابع بسیاری استفاده کرده است. به‌عبارتی گروه سازنده‌اش نیاز به مطالعه کتاب داشته‌اند و نکته دیگر اینکه قطعا کتاب‌ها همیشه به‌عنوان منابع اصلی برای استنادورزی هستند.

کتاب‌ها، فرصت‌های بسیار خوبی برای تجربه‌ زندگی‌های بیشتر با کمترین هزینه‌اند
فرض کنیم در کتابی برای بچه‌ها، قصه یک پنگوئن را  که در قطب زندگی می‌کند، می‌گوییم و کودکان هم پنگوئن‌ها را کامل می‌شناسند هم از جغرافیای قطب آگاه می‌شوند. کتاب‌ها فرصت‌های بسیار خوبی برای تجربه‌ زندگی‌های بیشتر با کمترین هزینه‌اند. حتی اگر کتاب گران باشد. اینجا باز تاکید می‌کنم خواندن کتاب هیچ ارتباطی با مدرک افراد ندارد. افرادی هستند که در سمت‌های بالای فرهنگی مشغول به کاراند اما کتاب نمی‌خوانند. دیگر چه رسد به تشخیص نشر، نویسنده و مترجم.

این جمله معروف را همه می‌دانیم که «کسانی‌که تاریخ نمی‌دانند، محکوم به تکرار آن‌اند» این دانستن تاریخ از کجا میسر می‌شود؟ این روزها همه حتی مدعیان و روشنفکران هم ادای مطالعه را درمی‌آورند، در خانه‌هایشان کتابخانه دارند و بدون آنکه برگی از تاریخ «ویل دورانت» را خوانده باشند، یک ردیف از ژست سالن پذیرایی‌شان ویل دورانت است. درحالی‌که همین افراد یک فهم کلی از تاریخ هم ندارند. من البته اینجا حساب کتاب‌دوستان و کتابخوانان حرفه‌ای را جدا می‌کنم و اصلا صحبتی نمی‌کنم چون اهل کتاب اگر واقعی باشند از تفکر و رفتار با دیگران متفاوت‌اند. کسانی که مطالعه می‌کنند، به راحتی هر چیزی را نمی‌پذیرند و با دلیل جواب می‌دهند مثلا می‌گویند: من در فلان کتاب این را خواندم. درست مثل کودکانی که ملاک برتر معلمشان است. به همین دلیل است که وقتی فردی مطلبی را  که بیان می‌کند یا ارسال می‌کند به منبع موثق ارجاع می‌دهد، برای ما هم قابل پذیرش‌تر است.

خوب است اینجا همین مثال «کرونا» و اخبار و شایعات آن را بگویم. با راه افتادن موج کرونا تصمیم گرفتم یک مطلب را به اشتراک بگذارم و بازخورد دنبال‌کننده‌ها را بگیرم. مدتی است به این نتیجه رسیده‌ام که در شبکه‌های اجتماعی افراد حتی مطالب درست و نادرست را از هم تشخیص نمی‌دهند، حتی در صفحات عمومی نگاه نمی‌کنند که آیا این مطلب قبل از آن‌ها به اشتراک گذاشته شده یا نه و ناگهان ارسال می‌کنند. ما همه تبدیل به آدم ناگهانی شده‌ایم. در اینستاگرام افراد فقط لایک می‌کنند. مخاطبان وابسته به فضای مجازی، عادت نکرده‌اند حتی یک تیتر را تمام و کمال بخوانند؛ چه برسد به مطلب. حتی یک فیلم چند دقیقه‌ای را هم نمی‌بینند. من یک فیلم آموزشی از یک پزشک گذاشته بودم و بسیار خواهش کرده بودم که این فیلم را تا آخر ببینند. اما باز می‌دیدم استوری‌ها و مطالب کاملا اشتباه و بدون شناخت و بدون نظر کارشناسی را کپی و انتشار می‌دهند، صفحات خود می‌گذارند. بعد شروع به ارسال فیلم برای تعدادی کردم. آن را دیدند و حتی جواب هم دادند. به این مفهوم که فیلم را دیدیدم همان سین کردن و لایک کردن. باز دیدم همان استوری‌ها و همان مطالب دیده می‌شود. شروع کردم به سوال کردن که آیا فلان فیلم را دیدید؟ نظرتان چه بود؟ شاید چیزی کمتر از ۲۰ درصد از حجم مخاطبان منتخب من فیلم را تا پایان دیده بودند.

اینجا من کمی بیشتر به این دامنه نگاه می‌کنم و راحت می‌گویم. اصلا مخاطب ما حتی حوصله فیلم دیدن را هم ندارد. چه برسد به خواندن کامل، چه برسد به کتاب و درنهایت پس این ژست‌های فرهنگی چیست؟ خُب نتیجه‌اش کاملا مشخص و مبرهن است که به‌جای خرید یک کتاب و گذاشتن وقت برای خواندن آن در شرایطی که هر فرد متحرک ناقل ویروس است، آن‌ها به جای نرمش، ورزش و تقویت مغز، به جای بالا بردن سطح اندیشه، اراده و قدرت تصمیم گیری، این ویروس را جابه‌جا کرده و تعداد بیشتری را به خطر می‌اندازند.

آدم‌های اهل مطالعه خودشان را بهتر می‌شناسند
آدم‌های اهل مطالعه خودشان را بهتر می‌شناسند. چون کمی وقت برای خواندن و خود باعث می‌شود گاه گاهی به این توجه کنیم ما کجای این داستان یا این مفاهیم هستیم. خیلی راحت خلاقیت‌مان را به حرکت درمی‌آوریم و راهکار پیدا می‌کنیم.

آیا کسانی هستند که ادعا کنند به‌خوبی و به‌درستی، خودشان را می‌شناسند؟ قطعا دیده‌ایم؛ بسیار زیاد، کم هم نیستند. فکر کنم می‌دانیم چه کسانی هستند. من به شوخی می‌گویم اینها کسانی که خودشان از خودشان تشکر می‌کنند و آنقدر دور از فضای مطالعه هستند که حتی نمی‌ترسند از اینکه چیزی به‌نام جستجوی اینترنتی و علمی وجود دارد. این را به کرّات حتی در پای درس دوستان و اساتید دیده‌ایم.

اما باید یادمان باشد بزرگترین آدمها، فلاسفه، دانشمندان و نظریه پردازان تمام دوران هم چنین ادعایی ندارند. حقیقتا، پی بردن به ماهیت خویش، یکی از کارهای سختی است که باید آن را در زندگی در نظر گرفت. افرادی که کتاب می‌خوانند با پیگیری و جستجو‌های علمی و به‌عبارتی سماجت در یادگیری، می‌توانند به حقیقت‌هایی از ذهن، جسم و چرایی و چگونگی خود پی ببرند وارد عمق کتاب و مطالعه شدن این کمک را به ما می‌کند که به کمی به علم بزرگ دنیا که خودشناسی است، برسیم. به خودشناسی در تمامی روایات دینی، احادیث و حتی نظرات فلاسفه قدیم اشاره شده است.

کتاب‌ها عصاره اندیشه افرادی است که در کاری تبحر داشته‌اند. چه بسا آن کتاب برای روشنگری راه دیگری تاثیرگذار باشد.

اگر نویسنده باشید، معلم، پزشک، مغازه‌دار، خبرنگار و در هر شغل دیگر خواندن کتاب به بروز خلاقیت و الهام گرفتن شما کمک می‌کند. کتاب خواندن و فهمیدن کتاب به افراد اجازه صحبت و حتی نوشتن را می‌دهد و به این ترتیب هرچه بیشتر بدانی بیشتر می‌توانی.

مدت‌هاست خودمان را فراموش کرده‌ایم
ما خیلی وقت است خودمان را فراموش کرده‌ایم. چیزی نداریم که به درون آن برویم. دوست نداریم به خودشناسی برسیم و از همه مهم‌تر مغزمان را نرمش نمی‌دهیم. شاید قرار است پول‌هایمان را جمع کنیم و برای داروی ضدالزایمر و یا قرص‌های تقویتی هزینه کنیم درصورتی‌که گاهی خواندن یک شعر، یک داستان و یا یک مطلب علمی ما را به تناسب روح و حال می‌رساند.

حرف من متاسفانه درباره کتاب مانند رسانه‌هاست اما همان عدم آگاهی از رسانه‌ها را ناشی از عدم مطالعه می‌دانم. وقتی قدرت تشخیص و تمیز رسانه درست از نادرست را نداریم، ناقل چیزی بدتر از ویروس کرونا و یا ابولا هستیم. به‌راحتی دیدیم همه چیز را ناآگاهانه کپی و ارسال می‌کردیم و فضا را به سمت رعب و وحشت بردیم. ما حتی عاجز از آگاهی دادن صحیح بودیم. ما حتی نمی‌دانستیم که کرونا از ابولا ضعیف‌تر است اما پروپاگاندای جهانی و عوامل زیرساختی ایمنی باعث همگانی شدن این ویروس شد و از همه بدتر رفتار رسانه‌های به‌ظاهر دوستدار مردم بود که فقط آمار و تصاویر مرگ بار را ارائه می‌داد و همچنان هم این کار را می‌کند. باز یک سوال دیگر: چرا اینگونه می‌شویم؟ چرا باز این خطا را می‌کنیم؟ چرا باز تکرار می‌کنیم؟ می‌رسیم به همان تکرار خطاهای تاریخی؛ چون مطالعه نداریم. اگر به‌جای این کپی‌برداری‌ها از روی «فیک نیوزها» به سایت‌های علمی مراجعه می‌کردیم و مقاله‌های علمی می‌دیدیم و می‌خواندیم، شاید شرایط جور دیگری می‌شد و بشود. حتی معتقدم کسانی که شعر می‌دانند، در شرایط بحران با ابیاتی زیبا دوستانشان را به آرامش دعوت می‌کنند یا با بیان قصه‌ای شبیه به این وضعیت‌ها. مثلا در فلان سال فلان اتفاق افتاد و مردم این کارها را کردند.

معتقدم آدم‌های اهل مطالعه فضای اطرافشان را جور دیگری تلطیف می‌کنند. آدم‌هایی هستند که به‌راحتی از دل مطالبی که در ذهن دارند، به حل مساله می‌پردازند.

چند وقت پیش مصاحبه ای از «بایرون ریوز» و «کلیفورد ناس» دیدم که در آن به این اشاره می‌کرد که مردم برای رسانه‌های قرن بیستم متحول نشدند. این خود خیلی مفاهیم دنبال خودش دارد. ما اگر می‌دانستیم چقدر می‌توانیم تاثیر بگذاریم، به‌راحتی هر خبری را تا از درستی‌اش مطمئن نمی‌شدیم، انتقال نمی‌دادیم. ما وقتی از علم فاصله داشته باشیم، بی‌توجه دست به انتشار هر مطلبی می‌زنیم. درصورتی‌که از قدیم در ادبیات عامه و بین قدیمی‌ها این مطلب را داشتیم که «ببین حرف از دهن کی در میاد» این یعنی مصداق دادن و مستندسازی.

من مطمئنم خیلی از مخاطبان ممکن است حتی همین مطلب را تا آخر نخوانند و این خیلی بد است و جالب‌تر از همه اینکه همه شاکی و مدعی سیستم‌های نظارتی و اجرایی هستند. اگرچه این جمله من هم در تایید همه سیستم‌ها نیست. اما یک مثال ساده‌تر می‌زنم با توجه به اینکه همه با گوشی‌هایمان مشغول هستیم چرا تلاش نمی‌کنیم کتاب صوتی گوش کنیم یا پی. دی. اف‌ های کتاب‌ها یا مقالات را دانلود کنیم و بخوانیم. اگرچه خواندن کتاب کاغذی لذت‌بخش است اما خواندن کتاب و مطلب درست لذت‌بخش‌تر.

با توجه به طولانی شدن تعطیلات کرونایی در ایران و البته در خیلی از جاهای دنیا من فکر می‌کنم زمان بسیار مناسبی برای آشتی و دوستی ما به خواندن کتاب است و کلا خواندن. اگر ما کتاب می‌خوانیدیم و خانواده‌ها سواد داشتند، با کودکانشان به دیدن فیلم‌های بد سینما نمی‌رفتند.

از کرونا برای سلامت آینده مغز و پیشگیری از مریضی‌های مغزی کمک بگیریم و به‌سمت مطالعه برویم. این فرهنگ‌سازی از خانه آغاز می‌شود.

یادم هست اولین رمانی که دیدم پشت یک ویترین مغازه متعلق به «دانیل دفو» بود به‌نام «رابینسون کروزویه» و وقتی به مادرم گفتم، بلافاصله آن را برای من خرید؛ اگرچه خیلی سنم برای آن رمان کم بود ولی با اشتیاق می‌خواندمش و بعد از آن یادم هست که شروع به خواندن آثار مارک تواین و جک لندن کردم چون همزمان کارتون‌هایش هم از تلویزیون پخش می‌شد. شاید وجود رمان‌های خوب و کتاب‌های خوب روی میز در خانه، کنار وسایل شخصی بزرگترها این چراغ چشمک زن را در وجود دیگران روشن کند. بهتر است از خانه شروع کنیم و هیچ وقت هم دیر نیست. اگر آدم بزرگ‌های هر خانه در این ایام کتاب دست بگیرند یا پی. دی. اف یک کتاب را در گروه خانوادگی بگذارند و بعد با هم در موردش صحبت کنند، می‌توانیم به روزهای متفاوت‌تری هم حتی برای آینده جامعه امیدوار باشیم.

بنابراین، از فضاهای آزاردهنده مجازی فاصله بگیریم. سایت‌ها و صفحات درست را که افراد متخصص در آن فعالند، پیگیری کنیم.

برچسب‌ها: ,

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها