تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۵/۰۳ - ۱۱:۵۸ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 93000

دبورا یانگ منتقد مطرح هالیوود ریپورتر در یادداشتی به مستند «بانو قدس ایران» ساخته مصطفی رزاق‌کریمی پرداخته است.

به گزارش سینماسینما، دبورا یانگ درباره این مستند می‌نویسد:

مصطفی رزاق کریمی مستندساز، فیلمی همراه با ستایش از زندگی خدیجه ثقفی، همسر (به شکل غافلگیر کننده‌ای) مستقل آیت‌الله خمینی ساخته است.

 فیلم بانو قدس ایران (خدیجه ثقفی) بخشی از انقلاب فرهنگی مختصری است که در سینمای ایران اتفاق افتاده و در آن به مضامینی پرداخته می‌شود که پیش از این به طور عمومی درباره‌شان صحبت نمی‌شده. این مستند کنجکاوی برانگیز که توسط مصطفی رزاق کریمی ساخته شده، یک واقعه نگاری منحصر بفرد و مروری بر زندگینامه زنی است که همسر آیت‌الله (امام) روح‌الله خمینی، رهبر انقلاب اسلامی ایران بوده و شصت سال از زندگی او را با ما به مشارکت می‌گذارد. به نظر می‌رسد که رزاق کریمی در بعضی مواقع نمی‌داند تا کجا می‌تواند پرده از زندگی او بردارد، زندگی‌ای که عموم کمتر درباره‌اش می‌دانند، و به این ترتیب با اطمینان و انتخاب مسیری شاعرانه به سوژه‌اش نزدیک می‌شود. بانو قدس ایران در بخش سینمای ایران جشنواره بین‌المللی سینما حقیقت جایزه بهترین فیلم را دریافت کرده است.

شخصیت اول فیلم بطور مشخص در فیلم حضور فیزیکی ندارد. کسی هم انتظار ندارد که فیلمهای خبری یا سوپر ۸ های خانوادگی از او در دسترس باشد، اما نبود تقریباً هیچ عکسی از خدیجه ثقفی در فیلم قابل تأمل بنظر می‌رسد. حتی در عکسهایی که برای تبلیغات فیلم استفاده شده نیز با هوشمندی تصویری نمادین جایگزین او شده است: یک عینک ذره‌بینی که منعکس کننده نور روی دستنوشته‌های اوست، که حس روحی حاضر را به ذهن متبادر می‌کند. مشخصاً این بخشی از انتخاب آزادانه فیلمساز است که این بانوی بزرگ را در هاله‌ای از ابهام نگاه دارد، که با ذائقه فیلمسازی رزاق کریمی هم سازگار است، پرتره قابل احترام زنی که زیر سایه شوهر مشهورش زندگی کرده است.

او که بعنوان “مادر انقلاب اسلامی” شناخته شده، در سال ۲۰۰۹ در نود و سه سالگی دار فانی را وداع می‌گوید، در حالیکه از او سه دختر به جا مانده است، که همانها در فیلم درباره‌اش صحبت می‌کنند. آنها بیشتر به شخصیت استوار و ثابت‌قدم او می‌پردازند و کمتر درباره احساسات درونی‌اش در مواجهه با اتفاقات تکان‌دهنده پیرامون وی در آن زمان صحبت می‌کنند. صبر کلیدواژه او در مواجهه با طوفانهای پیاپی اطرافش بوده است. او در مقابل آنها مثل صخره‌ای مقاومت می‌کند. اما کسی چه می‌داند در درون او چه گذشته است؟

او در ۱۹۱۳ به دنیا آمد، دختر یک عالم روحانی تهرانی بود، اما با خانواده مادربزرگش بزرگ شد، که ظاهراً خانواده‌ای متمول بوده‌اند، از آنجاکه اشاره می‌شود حتی در خانه خیاط شخصی داشته‌اند. و به این ترتیب نتیجه می‌گیریم که زندگی خدیجه ۱۶ ساله، با این پیشینه از نظر اجتماعی می‌توانست روشن‌تر از زندگی‌ای باشد که شوهری که برایش انتخاب کردند برایش رقم زد: طلبه ۲۷ ساله حوزه علمیه، لاغر و رنگ پریده که قرار است ۶۰ سال همسر او باشد.

اولین اقامتگاه زوج جوان شهر قم بود؛ شهر مقدس شیعیان، که مرکز مطالعات فقهی و مقر اصلی طلاب حوزه علمیه بود. بدون شک او بعنوان دختری که در شهری به روز و مدرن با رفاه کامل زندگی کرده، در مواجهه با قم با کوچه‌های باریک و قدیمی‌اش و دو اتاق محقری که بالای یک مغازه بعنوان خانه برایش درنظر گرفته شد، از این شهر سرخورده و متنفر شد. آرزویش بازگشت به تهران بود. سپس هفت بچه به دنیا آورد، که ۵ تای آنها از بیماریهای اطفال جان سالم به در بردند. به این ترتیب او با این زندگی ساده، با محدودیتهای اقتصادی‌اش در کنار شوهری که هم او را بسیار دوست می‌داشت و هم به خواندن زبانهای فرانسه و عربی تشویقش می‌کرد کنار آمد.

دهه‌ها گذشت، حالا خدیجه پا به سن گذاشته، خود زنی متفکر، آرام و تا حدودی فاضل و دانشمند شده بود. او مانند روحی سرگردان در میان اتاقهای تاریک و پر از کتاب در آمد و شد بود. شوهر او از مقرشان در قم به عنوان منتقد اصلی سلسله پهلوی فعالیت می‌کرد، تا در سال ۱۹۶۳ که پس از به نقد کشیدن شاه و اصلاحات غربگرایانه و ضد اسلامی‌اش دستگیر شد. همزمان با دستگیری او توسط نیروهای پلیس، به همسرش آرامش می‌داد و می‌گفت که نگران نباشد. طی سه روز بعد از این واقعه موج اعتراضات گسترده‌ای در خیابانها بوجود آمد و معترضین زیادی توسط آتش پلیس سرکوب شدند.

برپایه صحبتهای اعضای باقی‌مانده خانواده خمینی که تصویرشان در فیلم دیده نمی‌شود، خانه خدیجه شبیه سربازخانه‌ای شده بود که مدام افرادی به آن تردد می‌کردند. سال بعد خدیجه خانواده و بچه‌هایش را ترک کرد و ۱۵ سال در کنار شوهرش در تبعید ماند، که بیشتر این دوره در نجف عراق گذشت. شنیده‌های کمی از حال و روز او در آن دوران وجود دارد، جز آنکه برایش گرمای خفه کننده نجف طاقت‌فرسا بود. در ۱۹۷۷ فاجعه بزرگ برای او رقم خورد؛ او به شکلی مبهم و رمز آلود پسر بزرگش مصطفی را از دست داد، بنظر می‌رسید نیروهای مخفی پلیس در مرگ او دست داشته‌اند. خمینی بر اثر فشارهای دولت عراق برای ترک نجف راهی خانه‌ای در حومه پاریس شد، سپس در فوریه ۱۹۷۹ به ایران بازگشت و همزمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران در صدر اخبار جهان قرار گرفت.

خدیجه بیست سال پس از مرگ شوهرش زندگی کرد و در این سالها خود را وقف خانواده، ادبیات و اشعار ایران کرد.

 

منبع: هالیوود ریپورتر (۳۰ مارس ۲۰۱۸)

ترجمه: آتوسا قلمفرسایی

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها