تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۸/۱۵ - ۱۳:۵۵ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 124806

سینماسینما، محمد حمیدی
غار دموستنس، غار تنگ و کوتاهی بود که وی در دیوارهای آن تیغ و تیزی تعبیه کرده بود تا هنگام تمرین سخنرانی، از حرکات اضافه دست و بدن خود آگاه شده و آن را اصلاح کند. تصویری که سهیل بیرقی خالق اثر از ورزش بانوان در فیلم ارائه کرده است چیزی شبیه به تقلا و تحرک در غار دموستنس را تداعی می کند. فیلم تلاش کرده تا محدودیت های متعدد تحمیل شده به ورزش زنان و شاید کلیه فعالیت های اجتماعی زنان را به تصویر بکشید و قاعدتا برای این کار خود را ملزم به درشت نمایی و آگراندیسمان این مشکلات می دانسته است، کما اینکه سکانس های آغازین فیلم با تذکرات شدید و مکرر سرپرست تیم در خصوص پوشش، شادی بعد از گل، عکس گرفتن و … ورزشکاران آغاز می شود و با اعلام خبر ممنوع الخروجی افروز (باران کوثری) به مغز و هسته اصلی مورد توجه فیلم می رسد. سکانس آغازین فیلم که با تصویر چسب زدن به ناخن شکسته پا قبل از مسابقه شروع شده است، نماد عشق و اراده مصمم صاحب این پاهاست که قرار است با آن مشکلات در یک ماراتن نفس گیر و فرساینده به رقابت بپردازد.

در شرایطی که مشکلات و تنگناهای حوزه ورزش زنان و به طور کلی فعالیت های اجتماعی آنها از ناحیه محدودیت های قانونی، تنگناهای عرفی و رویه های اداری مختلف تقویت و تشدید می شوند و حداقل نیمی از جامعه که زنان باشند به خوبی آن را درک و لمس می کنند، یک بیان ساده و بی پیرایه و بی اغراق از مشکلات می توانست ذهن بخشی از وجدان های بیدار و نامطلع را روشنی ببخشد و نیازی به برخی صحنه سازی های زاید در فیلم نبوده است. خلق چهره ای مرموز و هراس آور از سینا همسر افروز (امیر جدیدی) و صحنه های اکشن تعقیب و گریز خیابانی به صورت یک وصله ناچسب به کلیت فیلم، بخشی از این صحنه سازی هاست. به راستی شخصیت سینا که از هر لحاظ در این کشمکش دست بالا را دارد، پشتش هم به شهرت و روابط اجتماعی گرم است و هم به حمایت قانون و هم اهرم قدرتمند و تاثیرگذار پول را در اختیار دارد و در صحنه های بعدی فیلم این پشتگرمی در چهره ای خونسرد و مسلط خودش را نشان می دهد، چه نیازی دارد به تعقیب و گریز خیابانی و حمله وحشیانه و عصبی با اتومبیل دست بزند؟ البته در فصل آخر فیلم که افروز با یک تماس تلفنی در پخش مستقیم تلویزیونی، نقاب از چهره ریاکار همسرش برمی‌دارد، می شد انتظار داشت که پاسخی از این نوع دریافت کند، ولی جایگاه این صحنه ها در ابتدای فیلم اصلا قابل درک نیست.

در نزدیک به سی دقیقه ابتدایی فیلم هیچ تصویری از نقش منفی اصلی آن (سینا) ارائه نمی شود و وی صرفا در گفتگوهای افروز و سایرین به مخاطب معرفی می شود، شاید فیلمنامه نویس می خواسته تماشاگر را تشویق به تصویرسازی ذهنی از او بکند و ناگهان در دقیقه بیست و هفتم با ارائه تصویر این شخصیت به صورت یک مجری خوش پوش و خوش چهره و در حال دکلمه شعری عارفانه با لحنی احساسی و ملایم، تضادهای درون و برون آدم ها را به رخ بکشد. نکته جالب اینکه ضدقهرمانان فیلم زبانی پر از ذکر و ادعیه دارند و این امر تجربه ای است که امروزه کمتر ایرانی با آن غریبه است.

تمرکز فیلم هر چند بر روی مباحثی از حقوق خانواده از جمله حق طلاق و قیومیت مرد بر زن قرار گرفته است، ولی در کنار آن به پدیده های اجتماعی مبتلا به جامعه امروز کشور نیز نیم نگاهی دارد، پدیده هایی چون مقدس مابی و ریاکاری، نقش فضای مجازی در مناسبات فردی و اجتماعی، نگاه به خارج و ناامیدی از ساز و کارهای داخلی، چه به صورت تلاش برای مهاجرت به اسپانیا از سوی دختران ورزشکار، چه به صورت مصاحبه های وکیل افروز با رسانه های خارجی و واهمه نهادهای دولتی از هر دو نوع نگاه به خارج، چه به صورت تخطئه و طرد افروز به خاطر نیت مهاجرت و یا تلاش برای بی سر و صدا بودن کشمکش افروز و سینا و عدم نشت خبر آن به فضای مجازی و به خصوص رسانه های خارجی.

داستان حول دو شخصیت افروز و سینا شکل گرفته است. افروز زنی است پر جنب و جوش، برون گرا، پر اشتیاق و تا حدی سرکش و نظم ناپذیر و البته ساده که دروغگوی خوبی نیست که احتمالا برخی از همین اوصاف او را تا حد قهرمانی در ورزش پیش برده اند و در مقابل او همسرش سینا شخصیتی چند لایه، سلطه گر و ظاهر فریب و نمایشی دارد و پیشرفت در کار رسانه ای خود را نیز مدیون بخشی از این اوصاف است. نقطه مشترک هر دو نفر یک دندگی و جاه طلبی آنهاست. کشمکش بین این دو زمینه ای ست که در آن فیلمساز می خواهد برخی از مواد حقوق خانواده را به چالش بکشد. ممنوع الخروجی ورزشکاران ملی پوش زن به دلیل عدم رضایت همسر که چند مورد آن در سال های اخیر رخ داده است، دست مایه ساخت این فیلم شده است. در سکانسی از فیلم به نظر می رسد که رابطه آنها قابل ترمیم و بازگشت است، در جایی که افروز برای صحبت به خانه سینا می رود و برای او قلیان را آماده می کند و شبی را با هم می گذرانند، اما بیننده بعدا متوجه می شود که هر دو مشغول زمینه چینی برای دسترسی به اهداف خود بوده اند و البته با مقداری اغماض عمدی فیلمساز از روال حقوقی واقعی، سینا در دسترسی به هدف خود موفق تر نشان می دهد. از آنجا که موضوع فیلم ارتباط تنگاتنگی با مسائل حقوقی و قضایی خانواده دارد، بیش از حضور مشاور انتظامی و مشاور ورزشی، به مشاور حقوقی نیاز بوده است که نامی از وی در فهرست دست اندرکاران تولید فیلم نیست. در صورت وجود چنین مشاوری، صحنه پاره کردن رضایت نامه توسط سینا از فیلم حذف می شد چرا که مشاور حقوقی به سازندگان فیلم گوشزد می کرد که اولا سند رضایت نامه به ذینفع آن تحویل می شود و نه به رضایت دهنده و ثانیا پاره کردن یک سند به معنی بی اعتباری و محو شدن آن نیست و همواره نسخه ای از هر سند در نزد دفترخانه برای ارجاع و بهره برداری وجود دارد. هر چند در عالم واقع راه هایی برای بازگشت از این رضایت وجود دارد، ولی راه آن مسلما پاره کردن رضایت نامه نمی تواند باشد. این سهو را می توان در چارچوب آگراندیسمان مورد نیاز برای دسترسی به هدف فیلمساز یعنی نشان دادن وضعیت نامطلوب حقوقی زنان به خصوص زنان فعال اجتماعی نگریست. هر چند که در ابتدای این نوشتار گفته شد، این دشواری ها قابل انکار نیستند، ولی برای بیان آنها مغالطه و آگراندیسمان ضروری به نظر نمی رسد.

یکی از نکاتی که در جهت پر رنگ سازی بی پناهی و بی پشتوانگی زنان در فیلم تعمدا نادیده گرفته شده، نهاد خانواده است. به طور طبیعی اکثر مردم اعم از مرد و زن، هنگام برخورد با مشکلات، علاوه بر دوستان و همسر، تکیه گاهی به نام خانواده دارند که به آن روی آورند، ولی در فیلم تعمدا این نهاد کلا حذف شده است. در فیلم هیچ خبری از خانواده افروز نیست و حتی بعد از پس گرفتن منزل افروز توسط سینا، مشخص نیست افروز کجا اقامت می کند. گویا فیلمساز یک فضای تجریدی و زندگی مجردی را برای بیان منظور خود مناسب تر می دانسته است.

فیلم در اوج کشمکش و جدال این زن و شوهر به پایان می رسد و اینکه انتهای قصه چگونه تمام خواهد شد، از ابتدا نیز دغدغه فیلم نبوده است و این را باید از ویژگی های ذاتی فیلم های اجتماعی دانست که هدف خود را بر قصه گویی بنا نکرده اند بلکه تنها به برشی از وضعیت و موقعیتی خاص در جامعه اکتفا می کنند. تغییر قوانین و مقرراتی که مستقیما به منافع حکومت ارتباطی ندارد، عموما زمان بر بوده و از مجرای تغییر نگاه عمومی به موضوع و سرایت این تغییر به نخبگان و تصمیم گیران رده بالای جامعه امکان پذیر است و «عرق سرد» از جمله فیلم هایی است که در راستای تغییر این نگاه عمومی برای خود رسالت قائل بوده است و علیرغم ضعف ها و آگراندیسمان ها، می توان نمره قبولی در ایفای این رسالت به او داد.

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها