تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۹/۰۲ - ۱۴:۳۱ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 32717

مستند حاج‌کاظم فرانک آرتا

مستند ۵٩ دقیقه‌ای «حاج‌کاظم»، درواقع گونه «گزارشی» موفق برگرفته از واقعه‌ای تکان‌دهنده است که پیش‌تر گزارش آن منتشر شده بود و توانسته به مثابه سندی درخور اعتنا، برهه‌ای از تاریخ کشورمان را ثبت‌وضبط کند. هرچند این مستند واجد ارزش‌های بالقوه‌ای بود که می‌توانست پا را فراتر از مستند گزارشی بنهد و به مستندی هنری و خلاقه تبدیل شود، اما بااین‌حال، از مرز گزارشِ محض هم عبور کرده و به عنوان سندی تکان‌دهنده از نگرش سیاسی– اجتماعی حاکم بر فضای مدیریتی مملکت‌مان قابل استناد است؛ نگرشی که خود را وامدار رشادت‌های شهیدان، رزمندگان و جانبازان هشت سال دفاع‌ مقدس می‌داند، ولی در عمل در مواجهه با آن عافیت‌طلبی را ترجیح می‌دهد. تضاد چنین نگاهی، کشمکش داستان را ایجاد می‌کند و همین نکته باعث می‌شود فیلم‌ساز خارج از قالب گزارش‌نویسی رسانه‌ای، سراغ آن برود و مدیوم سینما را برگزیند. هرچند مسعود نجفی، کارگردان و تهیه‌کننده این فیلم، یکی از خبرنگاران فعال حوزه فرهنگی–هنری و به‌ویژه سینمای خبرگزاری ایسنا است که سال‌ها در تهیه خبر و گزارش فعالیت چشمگیری داشته و حالا او در قامت فیلم‌ساز به دلیل تطابق موضوع گزارش زندگی پرمشقت جانباز ٧٠درصدی با شخصیت داستان فیلم جنجالی «آژانس شیشه‌ای»، به کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا، درصدد کشف مابازای بیرونی شخصیت‌های اصلی فیلم برمی‌آید. درواقع با نزدیک‌ترشدن به ناصر افشاری دوربین کنجکاو خود را به زندگی پرالتهاب او وارد می‌کند تا تماشاگر را با ذره‌ای از دردها و آلام او همراه کند. پرویز پرستویی که نقش حاج‌کاظم فیلم «آژانس شیشه‌ای» را بازی کرده بود، حالا در قالب همان شخصیت، مقابل ناصری افشاری که همان حبیب «آژانس شیشه‌ای» از نوع واقعی است، می‌نشیند، به درددل‌هایش گوش می‌سپارد و تلاش می‌کند با وجود مخالفت‌های بنیاد شهید، او را برای معالجه به آلمان اعزام کند. تراژدی زمانی اتفاق می‌افتد که برای هزینه اعزام آقای افشاری ١۵‌ میلیون تومان نیاز است که مسئولان وقت بنیاد شهید دولت مهرورز با وجود دستور موافق رئیس‌جمهور وقت، از پرداخت آن استنکاف می‌کند!! از اینجا به بعد سماجت‌های خبرنگار – فیلم‌ساز، داستان را پیش می‌برد تا به جواب برسد. موی دماغ مسئولان می‌شود، بدون اینکه دیالوگ‌های زیادی ردوبدل شود. هرچند به دلیل ماهیت شغلی، نجفی شتاب‌زده از مسائل عبور می‌کند، درحالی‌که حجم بالای اطلاعات در فیلم در هر سکانس آن‌قدر زیاد است که تأمل بیشتری می‌طلبد. یکی از خلاقانه‌ترین پلان‌های فیلم، نمایی از خیابانی در تهران است که به دلیل آلودگی بیش از حد مجازش، مه‌گرفته به‌نظر می‌رسد و برج میلاد که نماد تهران مدرن است، در انتهای کادر میان توده‌های فشرده و ذرات آلاینده محو و تار شده و ناصر افشاری تک‌وتنها عصا‌به‌دست لنگ‌لنگان از انتهای کادر مستقیم به سمت دوربین درحال حرکت است. تأکید فیلم بر جراحات ریوی ناشی از حملات شیمیایی در جنگ، پلان عمق مشکلات آقای افشاری را هنرمندانه به نمایش می‌گذارد.
این فیلم در حقیقت به سه بخش تقسیم می‌شود؛ ادای دین به امید بهکار، داستان ناصر افشاری و دست‌آخر پایان فیلم در فیلم آن. در بخش نخست نجفی توانست با برش‌های چند نما به تدوینگر سینما که درگذشته، ادای دینی کند. در بخش دوم که روایت داستان از طریق گفت‌وگو‌هایی میان پرستویی و ناصر افشاری صورت می‌گیرد، در برخی لحظات احساسات را برمی‌انگیزاند که چقدر بهتر بود پرستویی کمتر در روند داستان دخالت داشت، یعنی به عبارت دقیق‌تر، ناظر بود و نه راوی. ضمن اینکه اگر فتیله احساساتی‌گری پایین کشیده می‌شد مثل اشک‌های پرستویی و عکس‌العمل‌های عاطفی‌اش داستان روند معقول‌تری داشت و اما بخش سوم که همان فیلم در فیلم است خلاقیت فیلم‌ساز را در روایت داستان نشان می‌دهد. درواقع همین که با حسن استفاده از گزارش‌های تلویزیونی، پشت صحنه واکنش‌های مسئولان را نمایش می‌دهد، شاهد برگ برنده فیلم‌ساز هستیم.
با این نگاه، یکی از سکانس‌های کلیدی فیلم واکنش مدیر وقت روابط‌عمومی بنیاد شهید در سالن سینمای برج میلاد است که با جملات کاملا احساساتی می‌خواهد داستان را به‌نفع سازمان خود تمام کند که واکنش خبرنگاران و سؤالات آنها، فضای سکانس را به نفع مظلومیت ناصر افشاری تمام می‌کند. تدوین موازی و ارجاعات در فیلم به صحنه‌های مشابه فیلم «آژانس شیشه‌ای» خوب ساخته و پرداخته شده‌اند و دیگر اینکه در سکانس پایانی ناصر افشاری با وجود تأخیر دوساله! بالاخره به آلمان اعزام می‌شود تا از دردهایش کاسته شود، اما در جمع هواداران که شعار می‌دهند همچنان سر به پایین نشسته و سکوت می‌کند و همین تأکید، به‌نوعی با پیام فیلم «آژانس شیشه‌ای» منطبق می‌شود که امثال حبیب‌ها و در اینجا ناصرها در سکوت و دور از هر نوع توقعی جان خود را فدای وطن‌شان کرده‌اند. با همه اینها، فیلم «حاج‌کاظم» نه‌فقط ادای دینی به سینماست، بلکه نمایانگر نقش مهم رسانه‌ها در ترسیم فضای جامعه و افراد آن است و به عبارتی دقیق، نبض تپنده هر جامعه‌ای با پیگیری‌ها، مسئولیت‌ها و حق‌طلبی‌های خبرنگاران و روزنامه‌نگاران قابل لمس است.

منبع: شرق

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها