تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۱/۲۰ - ۱۳:۳۰ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 106170

سینماسینما، شهرام اشرف ابیانه:

دیدن این فیلم جرم است. چیزی سراسر نفرت به نام فیلم

فیلم سس یهودی را یادتان است. سالها پیش ‌یک فیلم ضد سامی بود در سینمای نازی. نفرتی که در آن فیلم موج میزد با میهن پرستی گره خورده بود. وظیفه ای خطیر را گوشزد میکرد که سال ها بعد نتایجش را همگان دیدند. سال ها بعد آن فیلم، در شرایطی که کشور نیاز به ثبات دارد، در حالی که مسوولین اجرایی کشور هر کاری میکنند تا تنش را از آنچه هست بیشتر نکنند، در شرایطی که وفاق ملی حرف اصلی هر گفتمانی باید باشد یک نسخه رنگ و رو رفته از آژانس شیشه ای سربرآورده تا فریاد کاری جدی و انقلابی سر دهد. فیلم به دلیل شور تند سازندگانش به ضد خود تبدیل میشود. چیزی را نفی میکند که ظاهرا قهرمانش برای دفاع از آن اسلحه دست گرفته. عجیب است که جامعه تغییر کرده، قیصر قمه کش و عربده زن نمیخواهد.
دوستان تولید کننده اما در فکر دیگرند. اینکه انقلابی جلوه کنند. سازندگان که تکلیفشان مشخص است. بازیگران بعضا خوش نام که نام و اعتبارشان را در این فیلم سراسر نفرت و تهوع اور گذاشته اند براستی مایه شرمساری اند.
هدف از ساخت چنین فیلمی در چنین شرایطی چیست؟ ناموس و و طن دوستی بهانه است. هدف نفرت پراکنی است علیه چیزی که دوستان فیلمساز فکر میکنند نباید باشد. جالب آنکه خودشان هم نمیدانند پی چه اند.
اینان را کامیکازه مینامند. خود را به هدف میزنند. نیت، نابودی هدف است. هدف حالا هر چه میخواهد باشد.
از وقار و متانت ظاهری آژانس شیشه ای هم خبری نیست. قصد اصلی نمایش عصیانی کور است که چون تحقیق جامعه شناسی و حقیقتی پشت ان نیست راه به ریشه نمیبرد. پس در همین فریاد مستانه باقی می ماند.

 

سونامی. میلاد صدر عاملی
با همه‌ی وجودت جنگیده‌ای، اما جمله‌ای که مثل پُتک مغزت را می‌شکافد این است که «باید ببازی.» از اینجا به بعد با خودت و دنیا هم لج می‌کنی. ، اصلاً سرت درد می‌کند برای خودزنی. آنقدر حجم سنگینِ مشت‌های حریفانت را روی تیغه‌ی نازک بینی‌ات تاب می‌آوری که دیگر اگر مشت نخوری چیزی کم خواهی داشت. اگر در آینه، پای چشمانت پارگیِ انباشته از خونِ لخته‌شده نبینی، به خود-بودنت شک می‌کنی.
یک درام ورزشی با دو قهرمان از دو نسل و از دو پایگاه اجتماعی متفاوت. فیلم خوش آب و رنگی است با فیلمنامه ای که میتوانست بهتر از این باشد. فیلمساز تکلیفش را با تماشاگر مشخص کرده. میخواهد سرگرمش کند و در عین حال پیش و پا افتاده نباشد. در هدفش هم موفق است. به نیت سازندگانش احترام میگذاریم و ورود سازنده اش را به سینمای حرفه ای خوش آمد میگوییم.

 

سمفونی نهم

با سمفونی نهم حتی تا پایان به کام مرگ فرو روی، دیگر هراسی نداری. این شاید همه حرف فیلم باشد از کارگردانی که همه جور فیلمی ساخته.
یک عشق کهنه که حالا یک رازِ کهنه است. زنی که با دلهره‌ی بسیار، دست به کاری خلاف می‌زند. آنهم خلافی سنگین. کارهای محمدرضا هنرمند دیدنی اند. هر چند همیشه چیزی کم دارند. همین که فیلم وقت تماشا اذیتت نمیکند جای شکرش باقی است. سمفونی نهم را در لیست انتظار کارهای قابل تحمل سال آتی میگذاریم. به حتم در موقع اکران و دور از هیاهو و جنجال چیزهای بهتری در آن بیابیم.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها