تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۲/۲۸ - ۱۱:۰۷ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 109142

سینماسینما، شادی حاجی‌مشهدی

در چند دهه‌ی اخیر برای نشان دادن پیوندهای پیدا و پنهان میان ادبیات و سینما، تلاش‌های فراوانی صورت گرفته است. بی تردید ارایه‌ی تصویری دقیق و روشن از پیوندها و مناسبت‌های میان ادبیات و سینما، نیاز به پژوهش  جدی‌تر و کنکاش‌های گسترده‌تری دارد. با این همه، تنها به قصد ورود به این مبحث مهم کوشیده ایم تا در این نوشتار کوتاه با نگاهی گذرا و کلی‌نگرانه، بی آن که فرصت تشریح رابطه های ظریف و دقیق میان زبان ادبی و بیان سینمایی– به ویژه از منظر روایتگری – را پیدا کرده باشیم، به یادآوری برخی نام‌ها و نمونه‌های برجسته‌ی ادبی و هنری در عرصه‌ی ادبیات و سینما بسنده  کنیم. واضح است که چنان پژوهش هایی باید بتواند به جزیی ترین پیوندهای میان ادبیات و سینما از دیدگاه زبان شناسی و تفاوت ها و دیگرگونی های انکارناپذیر میان سینما و ادبیات در عرصه های روایتگری و به ویژه در نشان دادن تأثیرهای دو جانبه ی این دو هنر بر یکدیگر اشاره  داشته باشد.

ریشه های تاریخی این پیوندها و مناسبت های دوجانبه را علاوه بر تئاتر و دیگر هنرهای نمایشی در قرون گذشته، دست کم در یک قرن اخیر، می توان در پایبندی سینما به برخی از سبک ها و شیوه های شناخته شده یی همچون واقع گرایی (رئالیسم) نوواقع گرایی (نئورئالیسم)، فراواقع-گرایی (سور رئالیسم) و دیگر سبک های ادبی و هنری کلاسیک و جدید جست وجو کرد که با تکیه بر همین سبک ها، آثار ادبی و سینمایی فراوانی خلق شده است.

به عنوان مقدمه  ای کوتاه در چنین بحثی مهم، باید اذعان داشت که سینما همواره از بن مایه های ادبی قصه ها، داستان ها و رمان های معروف (چه در ایران و چه در جهان) برای خلق آثاری برجسته و تأثیرگذار و به یاد ماندنی سود برده است. بی سبب نیست که بگوییم سینما و ادبیات، از رهگذر همین پیوندها و مناسبت ها، بهره های فراوانی از هم برده اند. آثار برجسته ی ادبی زیادی در جهان وجود دارند، که از طریق تولید آثار سینمایی و تلویزیونی، در کم ترین زمان ممکن در میان مخاطبان گسترده ی خود (با تنوع چشمگیر سنی، جنسی، قومی، نژادی و فرهنگی) در معرض دید و داوری گذاشته شدند.

چنان که می دانیم، بسیار کسان برای اثبات موضوع برتری ادبیات یا دست کم برای نشان دادن مسئله ی تقدم و دیرسالگی ادبیات در مقایسه با سینما، گاه راهی مبالغه آمیز و افراط گرایانه در پیش گرفته اند. به نحوی که برخی از آنان اعتقاد دارند که سینما، بدون استفاده از ادبیات قادر به ادامه ی حیات نخواهد بود و معتقدند که سینما بدون تیکه بر ادبیات، درست مثل جوانه های کوچکی که پیچک وار در جست وجوی تکیه گاهی مطمئن است، بر درخت تناور ادبیات تکیه دارد و بدون تکیه بر آن، بر زمین می غلتد و امکان رشد و بالندگی نخواهد داشت. به بیانی ساده تر، اینان معتقدند که با حذف این تکیه گاه اطمینان بخش (ادبیات) رشد و بالندگی هنری مثل سینما مختل خواهد شد.

شاید طبیعی ترین و عاقلانه ترین برداشت  واقع‌بینانه در جریان چنین بحث ها و چالش هایی این باشد که از نگاه پژوهشگری بی طرف و بدون حب و بغض به چنین موضوعی نظر داشته باشیم. به ویژه که تکیه ی اصلی ما بیش از هر چیز بر دستاوردهای مثبت و سودمند و تعامل سازنده و ثمربخش ادبیات و سینما بنا نهاده شده است. از همین روی پروفسور «جئوفرس وگنر» در تفسیر و تحلیل همین پیوندهای دوجانبه، فشرده ترین و در عین حال ساده ترین عبارت، را می گوید: «سینمای درست و خوش ساخت، ادبیات است»، . با اندکی تأمل می‌توانیم باور کنیم که سینمای درست و سنجیده به راستی که باید علاوه بر ویژگی های اختصاصی خود، از کیفیت ها و ماهیت های موجود در ادبیات نیز نشانه ها و مولفه های درست و مشخصی داشته باشد.

«هربرت رید»، مورخ تاریخ هنر و منتقد ادبی، شاخص ترین کیفیت یک نوشته ی خوب را جنبه ی بصری بودن آن می داند. از این رو می توان گفت: «نوشته ای که بتوان از روی آن تصویرسازی کرد به یک نوشته ی خوب نزدیک تر است». این خصوصیت به ویژه در فیلم هایی که فضایی شاعرانه دارند -گذشته از وجه داستانی پردازانه ی اثر- بیشتر اهمیت پیدا می کند، چرا که فیلمساز باید براساس همین وجه تصویری بودن نوشتار، بر مبنای فیلمنامه، فیلمش را بسازد و بر این خصوصیت مهم تکیه کند؛ و شاید به همین دلیل است که همواره از زبان سینما به تعبیر «زبان تصویر» نام برده‌اند.

این بحث را البته نمی توان و نباید تنها به سینمای شاعرانه محدود کرد. در بررسی نمونه های برجسته ی سینمایی که در گنجینه ی فیلم های ماندگار سینمای جهان همواره به یاد ماندنی است، می توان به فیلم های علمی–تخیلی (۲۰۰۱، یک ادیسه ی فضایی) ساخته ی«استانلی کوبریک» و فیلم (هشمهری کین) ساخته ی « اورسن ولز» و یا اقتباس هایی که از مجموعه ی نمایشنامه های به یاد ماندنی «ویلیام شکسپیر» (همچون اتللو، مکبث، شاه لیر، هملت، هنری پنجم و…) ساخته و پرداخته شده اند اشاره کرد. همچنین نمونه های آثار سینمایی و سریال های تلویزیونی ساخته شده بر اساس ادبیات جنایی و پلیسی دهه های اخیر مثل هرکول پوآرو یا شرلوک هلمز که بر اساس رمان هایی از «آگاتا کریستی» و «سِرکانن دویل» ساخته شده اند، همه و همه نمایانگر این واقعیت اند که مناسبت ها و پیوندهای دوجانبه ی میان ادبیات و سینما همواره می تواند بسیار عمیق و مؤثر تلقی شود.

به ویژه که وجود اشتراک در عرصه هایی چون داستان گویی، شخصیت پردازی و شیوه های پرداخت قهرمانان  و ضدقهرمان ها و فراتر از همه ی این عوامل ، بهره جویی از عنصر تخیل و تفکر خلاق برای آفرینش یا بازآفرینی آثار ادبی و سینمایی به خوبی اثبات می کند که تعامل مثبت و سودمند میان ادبیات و سینما، امری انکارناپذیر است.

بر همین اساس مروری می کنیم به فهرستی که روزنامه گاردین از ۱۰ اقتباس برتر تاریخ سینما منتشر کرده است، این آثار همگی بر اساس کتاب‌هایی ساخته شده اند که از نویسندگان سرشناس منتشر شده‌ است :

– فیلم «پلنگ» محصول ۱۹۶۳ به کارگردانی «لوچیانو ویسکونتی» است که براساس رمان «جوزپه دی لمپدوزا» روی پرده رفت. این فیلم موفق به کسب نخل طلای کن در همان سال شد. «آلن دلون» و «کلودیا کاردینیل» در این فیلم هنرنمایی کرده‌اند و به درستی لحن غم‌آلود کتاب «لمپدوزا» را به تصویر کشیده است.

– «زمان بازیافته» فیلمی است برگرفته از بخش آخر شاهکار هفت جلدی «مارسل پروست»، نویسنده‌ی سرشناس فرانسوی. این فیلم در سال ۱۹۹۹ با درخشش «کاترین دنو»، «امانوئل بارت» و«جان مالکوویچ» به کارگردانی «رائول روییز» به روی پرده رفت و نامزد نخل طلای کن بود.

– فیلم «اولیور» ساخته «کارول رید» محصول ۱۹۶۸ اگرچه اولین فیلم اقتباسی از آثار دیکنز نبود، اما یکی از معروفترین و موفق‌ترین فیلم‌هایی است که با اقتباس از رمان کلاسیک «اولیور توییست» ساخته شده است. این فیلم که در سال ۱۹۶۸ اکران شد،‌ در ۱۱ بخش نامزد جایزه اسکار شد و توانست پنج جایزه از جمله بهترین فیلم را به دست آورد.

– «خداحافظ برلین» نوشته‌ی «کریستوفر ایشروود» رمانی بود که سوژه‌ «باب فاس» برای ساخت فیلم موزیکال «کاباره» شد. فیلم محصول ۱۹۷۲ موفق به دریافت ۸ جایزه اسکار از جمله بهترین کارگردانی شد؛ این فیلم همچنین ۶ جایزه بافتا و دو جایزه گلدن گلوب را به دست آورد.

– «آرزوهای بزرگ»، رمان معروف نویسنده‌ی کلاسیک انگلیسی «چارلز دیکنز» است که همچون دیگر آثار او بارها و بارها مورد اقتباس قرار گرفته‌ است. اما فیلم اقتباسی «دیوید لین» بهترین سکانس‌های آغازین تاریخ سینما را تصویرسازی کرد که به همین جهت جایزه‌ اسکار بهترین تصویربرداری را بدست آورد .

– «راب رینر» در سال ۱۹۸۶ فیلم «با من بمان» را براساس رمان کوتاه «استفن کینگ» با نام «جسد» به روی پرده برد که نامزد اسکار بهترین فیلمنامه شد. او از دیگر رمان‌نویسانی است که بسیار مورد توجه کارگردانان سینمایی قرار گرفت.

– «توماس آلفردسون» سال گذشته فیلم موفق «بندزن، خیاط، سرباز، جاسوس» را براساس رمانی به قلم «جان کولری» به روی پرده برد. این فیلم که در سه بخش نامزد جایزه اسکار بود، در بخش رقابتی ونیز نامزد شیر طلا بود و در جوایز بافتا دو جایزه به آن اعطا شد.

– فیلم «گامورا»، برنده‌ جایزه بزرگ جشنواره‌ کن به کارگردانی «ماتیو گارونه» براساس کتاب سال ۲۰۰۶ «روبرتو ساویانو»، روزنامه‌نگار ایتالیایی ساخته شد. این فیلم جایزه بهترین فیلم و کارگردانی از آکادمی فیلم اروپا، جایزه ویژه هیات‌داوران جشنواره سویل اسپانیا و جایزه اول جشنواره فیلم مونیخ را گرفت.

– «نیکلاس روگ» در سال ۱۹۷۳ فیلمی با عنوان «حالا نگاه نکن» را ساخت که «دافنه موریه» آن را به همراه «ربه‌کا» از آلفرد هیچکاک یکی از بهترین اقتباس‌های رمان‌هایش خواند.

– «شیادان» فیلمی است که «استفن فریرز» در سال ۱۹۹۰ کارگردانی کرد. «جیم تامپسون» نویسنده‌ی رمانی بود که «فریرز» داستانش را با کمک فیلمنامه‌نویس دونالد وست لیک به سینما برد. این فیلم که نامزد چهار جایزه اسکار بود که توانست جایزه «ادگار آلن پو» را برای بهترین فیلم پلیسی به دست آورد.

این نوشتار را باید مدخل و مقدمه‌ای کوتاه برای ورود به این مبحث گسترده به حساب آورد و امید است که با تکیه بر یک طرح پردامنه و فراگیر، بعدها به تمامی مناسبت های موجود میان ادبیات و سینما اشاره داشت و از معرفی نمونه‌های برجسته در سینمای ایران و جهان نیز غافل نشد. نمونه هایی که بتواند در خصوص پیوندهای میان ادبیات و سیما، بهانه‌ای مناسب برای پرداختن به آثار برجسته‌ای چون «آرزوهای بزرگ»، «خوشه های خشم»، «دزد دوچرخه»، «موبی دیک»، «دن کیشوت»، «دلیجان» و… در سینمای جهان و نمونه‌هایی چون «اشباح»، «شب های روشن»، «تنگسیر»، «شوهر آهو خانم»، «شازده احتجاب»، «داش آکل» و… در سینمای ایران، را دیگربار فراهم سازد.

 

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها