تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۱۱/۱۷ - ۰۲:۲۹ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 130284

سینماسینما، یزدان سلحشور
می‌توان از اینجا شروع کرد که فیلم نه با خودش روراست است نه با مخاطبش نه با سرمایه‌گذارش نه با عوامل سازنده‌اش! «خروج» یک مشتِ گره کرده است به شیوه سال ۵۸ و مثل پلاکاردهایی که همان موقع به اسم سینما، در سالن‌های سینما به نمایش در می‌آمدند، پر است از بازی‌های بد، ازدحام موسیقیِ نابجا، احساسات‌گرایی توده‌ای و «شعارها»یی که به جای «خرده‌روایات» فیلم نشسته‌اند. بازی قریبیان فیلم، نسبت به نقش مشابهی که او در «پرونده»[۱۳۶۲] صباغ‌زاده بازی کرده، اُفت محسوسی دارد همچنانکه قصه فیلم نسبت به «آفتاب‌نشین‌ها»ی صباغ‌زاده که نقشِ قریبیان این فیلم را در آن نصیریان بازی می‌کرد.
مشکل اصلی شاید از آنجایی شروع می‌شود که فیلم، امضای حاتمی‌کیا را ندارد [امضایی که حتی در آثار بدِ حاتمی‌کیا هم پای اثر بود] این سینمای حاتمی‌کیا نیست اما او سعی کرده با اضافه کردن یک شهید زنده و یک شهید مرزدار به داستان، از یک داستان ارباب-رعیتی، یک اثر سالِ ۹۸ را تولید کند. می‌خواهم کمی مثل جواد خیابانی عمل کنم! احتمالاً حاتمی‌کیا به خودش گفته: «ببین! این قصه همه را راضی می‌کند! مردم راضی می‌شوند چون نارضایتی مردم از دولت را نشان می‌دهد. نظام راضی می‌شود چون آدم اصلی قصه، آدم جبهه است و پسرش هم راه او را در پیش گرفته. هرچه بازیگرِ در قیدِ حیاتِ سینمای ۵۸ تا ۶۳ را هم که مردم از آنها خاطره دارند، در فیلم آورده‌ام پس اهالی سینما هم از فیلم راضی می‌شوند!»
یعنی سرانجام حاتمی‌کیایی که با «هویت» شروع کرده، حالا به جایی رسیده که باید از فرق «تیپ» با «شخصیت» در فیلمنامه‌اش صحبت کرد؟

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها