تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۵/۲۷ - ۰۹:۵۹ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 119177

سینماسینما، علیرضا نراقی

فیلم «قهوه» ساخته کریستیانو بورتونه با سه داستان موازی شکل می‌گیرد که در ظاهر به سبب مربوط شدن شخصیت‌های اصلی هر یک با قهوه، به هم متصل می‌شوند. در هر سه داستان تلاش شده قهوه تبدیل به یک مفهوم معناساز شود، اما موضوع اصلی این سه داستان قهوه نیست. هر چند تلاش شده در لحظاتی از هر یک از داستان‌ها نگاهی نمادین به قهوه شود و به نوعی کشت، طعم و تاثیر قهوه به تجربه زیسته انسان تشبیه شود، اما بااین‌حال، تِمی که در هر سه داستان به شکلی پررنگ و عینی حضور دارد، فقر است، قهوه تنها سهمی تزیینی در دیالوگ‌ها و تصاویر فیلم پیدا کرده. در هر سه داستان فقر و واکنش به آن، سرنوشت شخصیت‌ها را تعیین می‌کند. آدم‌ها با ترک زندگی امن، اخلاق و قانون تصمیم دارند شرایط زندگی خود را تغییر دهند. اما نگاه فیلم به موضوع شکلی سانتی‌مانتال و بیشتر «تلویزیونی» دارد.

«قهوه» از یک سو تلاش می‌کند به نگاهی احساساتی و البته ستایش‌گر نسبت به زندگی نزدیک شود که نمونه‌هایی چون گپ زدن آدم‌ها درباره قهوه و فضاسازی و تصویرسازی بصری در مزارع قهوه به آن برمی‌گردد و از سوی دیگر، با نگاهی به‌اصطلاح اجتماعی بن‌بست زندگی آدم‌هایی از طبقات فرودست را تصویر کند. این بدان معناست که فیلم هم تلاش می‌کند در دسته فیلم‌های حال خوب (Feel Good Movies) قرار بگیرد و معنایی امیدبخش نسبت به زندگی ارائه کند و هم این‌که واقع‌گرا، ملتهب و انتقادی باشد. اما درنهایت این درهم‌آمیزی بیشتر فیلم را تبدیل به اثری پاستوریزه کرده که به‌زور از دل تلخ‌ترین و خشن‌ترین موقعیت‌ها، معناها و احساساتی ساختگی و سطحی می‌سازد. سطحی به این ‌دلیل که نیروی محرک کنش‌های درست و غلط آدم‌ها و هم‌چنین آن‌چه آن‌ها را به معنای تازه‌ای می‌رساند، عناصر ساده و کلیشه‌ای است که بیشتر از بداعت و واقعیت برساخته احساسات عامه‌پسندی است که از درون رسانه‌های راحت و دست‌یابی چون تلویزیون به وجود می‌آید. این‌جا لازم است توضیح داده شود که صفت «تلویزیونی» در این یادداشت در معنایی روزمره و به سبب میان‌پرده‌های دائمی و سبک این رسانه که فرهنگی عوامانه را با بازتولیدی صنعتی می‌سازد، مورد نظر است و منظور آن وجه هنری این رسانه که داستان‌هایی پیچیده و جذاب را در قالب سریال یا واقعیت‌هایی تکان‌دهنده را در قالب مستند ارائه می‌کند، نیست.

لازم است این نکته اشاره شود که «قهوه» یک فیلم تجربی یا یک تجربه متفاوت از داستان‌هایی آشنا نیست. فیلمنامه با آدم‌هایی که صرفا تیپ هستند، درام را پیش برده. ارتباط آدم ها با هم سیری روشن و پخته پیدا نمی‌کند. فیلم‌ساز بیشتر از این‌که روابط را در روندی دراماتیک بسازد، ظاهری از پیش ساخته‌شده و ماکت‌گونه را در موقعیت‌ها قرار داده، به همین علت هم منحنی روابط آدم‌ها و دوری و نزدیکی و تحولاتشان امری منطقی و ملموس نیست.

فیلم «قهوه» شبیه به قهوه‌ای است کهنه و از عطر افتاده، که حاصلش چیزی جز یک نوشیدنی بی‌بو و بی‌طعم نیست. این‌جا نه از تلخی، نه از ترشی و نه از آن ته‌شیرینی یک قهوه خوب خبری نیست

 

منبع: ماهنامه هنروتجربه

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها