تاریخ انتشار:1394/11/17 - 13:54 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 11563

سمیه قاضی‌زاده
خانه‌‌ای در خیابان چهل و یکم
یکی از کارگردانانی که نامش به کارهای ستار اورکی  گره خورده، اصغر
فرهادی است. حمیدرضا قربانی هم سال‌ها دستیاری فرهادی را انجام داده است
و الان در اولین فیلمش، فضای کلی اثر کاملا متاثر از فضای فیلم‌های
فرهادی است. تاثیری که به هیچ عنوان نمی‌توان نام تقلید را بر آن گذاشت.
قربانی فیلمی درخشان با بازی‌های پخته ساخته که تماشاگر را از ابتدا تا
انتها درگیر می‌کند. طبیعی‌ است که موسیقی در چنین فیلمی راهی دشوار در
پیش دارد چرا که گنجاندن موسیقی روی فیلم‌هایی از این جنس مثل راه رفتن
روی لبه تیغ است. از سویی می‌تواند فیلم را به ورطهء سانتی‌مانتالیسم
بکشاند و از سویی دیگر می‌تواند آن تاثیرگذاری که هدف غایی کارگردان در
استفاده از موسیقی فیلم بوده را برآورده کند.
اورکی اما یک راه فرعی را برای ساخت موسیقی در “خانه‌‌ای در خیابان چهل و
یکم” انتخاب کرده است. او برای یکی از شخصیت‌های کلیدی فیلم که کمتر فرصت
صحبت به او داده می‌شود و به نسبت شخصیت‌های دیگر دیالوگ‌های کمتری برایش
نوشته شده است، موسیقی نوشته. شخصیت مادر یا همان شکوه خانم با بازی خوب
سهیلا رضوی شخصیت کلیدی قصه است که اتفاقا به دلیل موقعیت پیچیده‌ای که
در آن گرفتار شده، نمی‌تواند با هیچکدام از دو عروسش، حتی با پسرش
هم‌صحبت شود. از سویی رنجی که با او همراه است را شاید بتوان بزرگترین
رنج در دل قصه دانست؛ یک پسرش را از دست داده، پسر دیگرش انگ قتل و فراری
را روی پیشانی دارد،عروس‌هایش به جان هم افتاده‌اند، نوه‌های کوچکش چشم
دیدن همدیگر را ندارند، فروش اموالش تنها راه نجات است و خانه‌اش در
آستانه خالی شدن از سکنه. با این وجود این زن به تمام دلایل مختلفی که
گفته شد نمی‌تواند صحبت کند چون هر کلمه‌اش می‌تواند دنیایی از سوء
تفاهم‌ها را رقم بزند. دقیقا موسیقی کارکردش همین است. زبان آنچه که
نمی‌تواند به زبان بیاید و به کلمه تبدیل شود.
آهنگساز با استفاده از پیانو و سازهای زهی این موقعیت‌های بغرنج را
آهنگسازی کرده. اولین جایی که موسیقی را می‌شنویم، لحظه‌ای است که هر دو
جاری در انتظار نظر شکوه خانم هستند. لحظه‌ای حساس و رقت‌بار. بار دیگر
زمانی که شکوه خانم مغازه را فروخته و مشغول رد و بدل کردن چک‌ها و صاف
کردن حساب طلبکاران است، موسیقی می‌‌آید. او در حال فروش مغازه‌ای است که
تمامی خرج زندگی‌اش از راه آن تامین می‌شود اما به ناچار الان مجبور به
فروش آن شده. پیانو که ساز اصلی است صدای تمام خاطرات و دلبستگی شکوه
خانم به مغازه است. خاطراتی که گفته نمی‌شود و فقط ما با نگاه‌های او و
چرخ کوتاهی که در مغازهء خالی می‌زند از آن باخبر می‌شویم.
آخرین پارتی که موسیقی می‌آید بعد از صحنه تکان دهندهء دیدار محسن (عمو
با بازی علی مصفا) و سعید (برادرزاده و فرزند مقتول) است. صحنه‌ای بسیار
پر تنش و در عین حال پر احساس. حرکت دوربین که از حیاط خانه آغاز می‌شود
و روی دیوارهای خانه و سپس روی دیوارهای خانه‌های همسایه می‌چرخد، همراه
موسیقی است. موسیقی که می‌گوید هرکدام از این خانه‌ها داستانی برای تعریف
کردن دارند که ما از آن بی‌خبریم و کمتر از داستان خانه محسن و مرتضی
نیست.
موسیقی “خانه‌‌ای در خیابان چهل و یکم” موسیقی موقعیت است. موقعیت‌هایی
که کلمات توان توضیح آنها را ندارند. در عین حال ملودی‌‌پرداز نیست و قصد
درگیر کردن گوش تماشاگر را ندارد بلکه برعکس هدفش کمک به درک بهتر فضای
فیلم و عمق‌بخشی به آن است. شبیه آنچه که پیش از این در سکانس پایانی
“جدایی نادر از سیمین” از اورکی شنیده بودیم.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها