تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۶/۰۵ - ۱۸:۵۶ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 119822

سینماسینما، نیکان راست قلم

«به دنیا آمدن» فیلمی است پیرامون مهم‌ترین دغدغه زندگی مشترک؛ یعنی بچه‌دار شدن یا نشدن. فیلم از جایی آغاز می‌شود که پری (الهام کردا) و فرهاد (هدایت ‌هاشمی) جفتشان تصمیم گرفته‌اند با وجود داشتن یک پسربچه ۱۰، ۱۱ ساله با سقط، به یک بارداری ناخواسته خاتمه دهند. زن بازیگر تئاتر است و مرد مستندساز، و هر دو با توجه به شغل و موقعیت اجتماعی‌شان طوری به مخاطب معرفی می‌شوند که مشخص است از آن تفکر جمعی که می‌گوید «هر آن کس که دندان دهد، نان دهد» مدت‌هاست عبور کرده‌اند و زندگی‌شان نه بر مبنای غریزه و طبیعت، بلکه بر مبنای برنامه‌ریزی و آینده‌نگری ساخته شده است. آن‌ها زوج واقع‌بین و هم‌سویی هستند که با توجه به شرایط اجتماعی و اقتصادی می‌کوشند یک زندگی ایده‌آل و بهتر با فرزندی کمتر داشته باشند. خانواده‌ای سه نفره از طبقه متوسط، طبقه‌ای که یاد گرفته همه چیز را در حد رفع نیاز خودش بخواهد. حتی پدر و مادر شدن را تا جایی می‌خواهد که حس کنجکاوی و نیازش نسبت به قبول این نقش‌ها ارضا شود. پدر و مادر در چنین طبقه‌ای از صبح تا شب، سگ‌دو می‌زنند که آرزوهای متوسط خانواده را در جامعه‌ای متورم از سرعت و اضطراب و گرانی دودستی بچسبند و برآورده کنند تا تصویر خانواده‌ای بی‌نقص و پدر و مادری نمونه را ارائه دهند.

فیلم تا این‌جای قصه را بی‌لکنت و جذاب تعریف می‌کند و ریتم و ضرباهنگ بسیار مناسبی دارد با لحظاتی درخشان و ملموس. اما مشکل اساسی زمانی آغاز می‌شود که پری پس از یک بار اقدام ناموفق برای سقط، به یک‌باره تصمیم می‌گیرد نطفه درون شکمش را نگه دارد، اما برای این تصمیم بزرگ ‌و ارزشمند هیچ حرمتی قائل نیست و سعی در قانع کردن فرهاد نمی‌کند.

فقط مدام یا غیب می‌شود، یا دعوا می‌کند، یا قهر می‌کند، یا مطب دکتر را ترک می‌کند و طبیعی است که مخاطب نتواند به طور کامل به تصمیم او احترام بگذارد. در واقع یک طرف ماجرا فرهاد است که هنوز قانع نشده و طرف دیگر پری است که زیر قول و قرار قبلی‌اش زده و می‌خواهد بچه را نگه دارد. شکاف میان پری و فرهاد که عمری عاشقانه با هم زندگی را ساخته‌اند، لحظه به لحظه عمیق‌تر می‌شود، بی‌آن‌که تلاش تاثیرگذاری از جانب پری برای حفظ این عشق ببینیم، در عوض فرهاد دارد به نوبه خودش سعی در منصرف کردن پری می‌کند. پری حاضر است وسط رستوران پدری‌اش، کولی‌بازی دربیاورد و فرهاد را پس از ۱۰، ۱۵ سال زندگی عاشقانه جلوی پدر مرفه خود، خوار و ذلیل ببیند، اما حاضر نیست او را به یک خلوت عاشقانه دونفره دعوت کند و عاطفه پدری‌اش را نسبت به جنینی که در شکم دارد، درگیر و تحریک کند. می‌توان گفت در شرایطی که قصه باید و می‌تواند به گونه‌ای پیش برود که قضاوت کاراکترها دشوار باشد، طوری پیش می‌رود که مخاطب می‌داند موظف است تا انتهای فیلم از نظر اخلاقی هرطور شده، حق را به پری بدهد، اما نه مخاطب قانع شده است و نه فرهاد. جای خالی این قانع شدن تا پایان فیلم هم بسیار محسوس است و مخاطب مجبور است سردی و جدایی تلخ و گزنده این زوج را شاهد باشد که مثل خودش عمیقا دچار بلاتکلیفی شده‌اند. با این همه، هدایت ‌هاشمی و الهام کردا هر کدام به‌درستی از عهده نقش‌های سختشان برآمده‌اند و بازی‌های گرم و پر از جزئیاتی ارائه می‌دهند. فیلم روایتی دل‌نشین دارد. به یاد بیاوریم ماجرای عشق پسر نوجوان این زوج را نسبت به گلی، دخترک معصوم قصه، که از آن عشق‌های نوجوانی است که برای همه‌مان دست‌کم یک بار پیش آمده و تماشای دوباره‌اش بر پرده سینما دلمان را می‌لرزاند. یا پیرمرد همسایه و آن کلیپ بانمکی که با بچه‌ها برای نوه‌هایش در خارج از کشور می‌سازد. فضای کافه هم می‌توانست از آن شب‌نشینی‌های دلبرانه سینمایی بسازد که مرور سکانس‌هایش مخاطب را سرشار از حظّ و لذت می‌کند، اما انتخاب غلط بازیگر کاراکتر عمو رضا و بازی نه‌چندان خوبش، بیش از آن‌که میان او و مخاطب خاطره‌سازی کند، فاصله ایجاد کرده است. «به دنیا آمدن» یک بار دیگر ما را با چالشی سازنده پیرامون به دنیا آوردن یا نیاوردن آدم‌ها روبه‌رو می‌کند.

منبع: ماهنامه هنروتجربه

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها